برنامه جشنواره امسال ویژه فیلمهای بهدادی


شنبه 14 بهمن یکشنبه 15 بهمن دوشنبه 16 بهمن سه شنبه 17 بهمن چهارشنبه 18 بهمن پنجشنبه 19 بهمن  جمعه 20 بهمن شنبه 21 بهمن
آزادی (اصلی )





چه خوبه برگشتی
سانس سوم
ساعت 17
فرزند چهارم
سانس سوم
ساعت 17
آزادی ( شهر فرنگ )

فرزند چهارم
سانس سوم
ساعت 18:30


چه خوبه برگشتی
سانس سوم
ساعت 18:30


اریکه ایرانیان



فرزند چهارم
سانس اول
ساعت 15

سانس پنجم
ساعت 23
چه خوبه برگشتی
سانس اول
ساعت 15

سانس پنجم
ساعت 23



فلسطین 1
فرزند چهارم
سانس دوم
ساعت 17





چه خوبه برگشتی
سانس دوم
ساعت 17
پردیس ملت2 چه خوبه برگشتی
سانس اول
ساعت15



فرزند چهارم
سانس اول
ساعت 15



پردیس ملت3


چه خوبه برگشتی
سانس چهارم
ساعت 20:30
فرزند چهارم
سانس چهارم
ساعت 20:30



پردیس ملت 4




چه خوبه برگشتی
سانس سوم
ساعت 19

فرزند چهارم
سانس سوم
ساعت 19
فرهنگ 1
فرزند چهارم
سانس چهارم
ساعت 21
چه خوبه برگشتی
سانس چهارم
ساعت 21





فرهنگ 2
فرزند چهارم
سانس سوم
ساعت 18:30

چه خوبه برگشتی
سانس سوم
ساعت 18:30




استقلال

فرزند چهارم
سانس چهارم
ساعت 20:30



چه خوبه برگشتی
سانس چهارم
ساعت 20:30

ماندانا


چه خوبه برگشتی
سانس دوم
ساعت 18:30
فرزند چهارم
سانس دوم
ساعت 18:30



جوان


چه خوبه برگشتی
سانس سوم
ساعت 18:30


فرزند چهارم
سانس سوم
ساعت 18:30

پردیس شکوفه
چه خوبه برگشتی
سانس دوم
ساعت 16:30

فرزند چهارم
سانس دوم
ساعت 16:30




پردیس راگا

چه خوبه برگشتی
سانس سوم
ساعت 20:30




فرزند چهارم
سانس سوم
ساعت 20:30
پردیس تماشا



فرزند چهارم
سانس اول
ساعت 16:30
چه خوبه برگشتی
سانس اول
ساعت 16:30

برنامه اصلی رو به تفکیک سالنها میتونید از اینجا ببینید

پی نوشت:

  امسال میخوام علاوه بر کلی کار و درس و پروژه علاوه بر فیلمهای بالا ، سر به مهر و حوض نقاشی رو بیینم ، "آسمان زرد کم عمق" رو که دیدم و کم و بیش دوستش داشتم ، اگه فرصت شد "دربند"پرویز شهبازی رو هم میبینم ، "فرانک وینی" تیم برتون هم که ترجیح میدن بجای کلی دوندگی و مرخصی و راه ندادن عموم به ایوان شمس تو خونه با لذت کامل ببینم

«چند بار به شب دلباخته‌ای؟» با صدای هانیه توسلی و حامد بهداد

مستند بلند «چند بار به شب دلباخته‌ای؟»، تازه‌ترین کار امید بنکدار و کیوان علی محمدی، پنج شنبه (5 بهمن ماه) ساعت 23 مهمان برنامه «فانوس» شبکه مستند می‌شود.
این مستند ۶۷ دقیقه‌ای درباره ۲۰ مجسمه ساز ایرانی و خارجی است که در تهران، طی ۲۰ روز، تعداد ۲۰ مجسمه ساختند.

در خلاصه این مستند آمده است: سنگ و چوب و شیشه و آهن به آواز گفتند: خدایا! ما دیگر آن نیستیم که بودیم و آفرینندگان به ترانه خواندند: ما نیز آن نباشیم. می‌خوانندمان، ما آفرینندگانیم.

عوامل مستند «چندبار به شب دلباخته ای؟» عبارتند از: کارگردان: امید بنکدار و کیوان علی محمدی، متن فیلم: سعید عقیقی، مدیر تصویربرداری: مرتضی پورصمدی، تدوین: آرش زاهدی، صدابردار: مهدی صالح کرمانی، طراحی و ترکیب صدا: مانی هاشمیان، موسیقی: آنکیدودارش، با صدای: هانیه توسلی و حامد بهداد و خوانش: نیکو خردمند، فرخ نعمتی، تهیه کننده:سازمان فرهنگی،هنری شهرداری تهران.
پی نوشت: این مستند درهمون سالی که جناب بهداد فیلمهایی چون شبانه روز، هرشب تنهایی ودلخون رو در جشنواره فیلم فجر داشتند به نمایش درومد و من ازش خیلی تعریف شنیدم ، متاسفانه هربار هم که در سینما سپیده اکران شد خبرش رو دیر شنیدم ،امیدوارم بتونیم این مستند رو داشته باشیم برای همیشه.

نارنجی پوش به خونه ها اومد

حامد بهداد  نارنجی پوش

دیگه نارنجی پوش هم اومد ، با همه انتقادا با همه تعریفها،کاش شوخ و شنگی حامد آبان دل گرفتمون رو این روزا باز کنه ، راستی خود حامد هم از سفر پرماجرای آفریقاییش اومد .این روزا یه خبرای خوبی میاد ، بازم حامد بازم لیلا بازم داریوش مهرجویی ...

hamed behdad , leila hatami

سرانجام داریوش مهرجویی بعد از مدتی بلاتکلیفی برای فیلم تازه‌اش با عنوان چه خوبه برگشتی پروانۀ ساخت گرفت.

فیلمی که اعلام شده داستانی کمدی در حال و هوای اجاره‌نشین‌ها دارد. به گزارش دنیای تصویر، چه خوبه برگشتی فیلم پربازیگری است و لوکیشن‌های متعددی در تهران و شمال دارد. لیلا حاتمی بعد از لیلا، میکس، آسمان محبوب و نارنجی‌پوش در پنجمین همکاری‌اش با مهرجویی، نقش محوری فیلم تازۀ این کارگردان را به عهده دارد. حامد بهداد دیگر بازیگر این فیلم است که دومین همکاری‌اش با مهرجویی را تجربه می‌کند. بهداد در چه خوبه برگشتی نقش یک پزشک را ایفا می‌کند. دو بازیگر دیگر این فیلم عبارتند از امیر جعفری و ریما رامین‌فر. جعفری در نمایش «درس» هم تجربۀ همکاری با داریوش مهرجویی را داشته. همچنین محمدرضا دلپاک به عنوان صداگذار و هایده صفی یاری به عنوان تدوینگر همکاری‌شان در این پروژه قطعی شده. چه خوبه برگشتی که -فیلمنامۀ آن توسط داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر نوشته شده- اوایل آبان‌ماه کلید می‌خورد و احتمالاً نخستین نمایش‌اش در جشنوارۀ سی و یکم فجر خواهد بود.

حامد بهداد  ، داریوش مهرجویی

منبع: کمپ ، وبلاگ سینما به روایت حامد بهداد

با هر چه در توان داريم، به انتظار دردآور اين چشم‌هاي نگران و منتظر پاسخ دهيم

زلزله تبریز


«بار ديگر زمين لرزيد و جان و مال و كاشانه‌ي بخشي از هم‌وطنان‌مان را به كام خودش كشاند. همدردي و ابراز اندوه در برابر اين فاجعه‌ي طبيعي، تنها گوشه‌اي از وظيفه‌ي ملي و انساني تك تك ماست. بيش و پيش از تسليت‌‌گويي و شريك‌شدن در اين غم بزرگ، بايد دست ياري به سوي بازماندگاني دراز كنيم كه در بدترين شرايط ممكن گرفتارند و چشم اميدشان به همت هم‌وطنانشان دوخته شده است؛ با هر چه در توان داريم، از قطره‌ قطره‌ي خوني كه باعث نجات جاني شود تا هر آن‌چه تحمل اين شرايط وحشتناك را حتي اندكي ساده‌تر كند، به انتظار دردآور اين چشم‌هاي نگران و منتظر پاسخ دهيم.»

حامد بهداد – ماني حقيقي – رضا عطاران - حميد فرخ‌نژاد – نيكي كريمي – پيمان معادي

"بازبخش "سایه آفتاب

حامد بهداد  سایه آفتاب

بالاخره بعد از ماهها انتظار پخش سریال سایه آفتاب با نقش آفرینی دیدنی حامد بهداد از شبکه آی فیلم شروع شد. الان دو قسمتش پخش شده ، اطلاعاتی که از سایت آی فیلم بدست رسیده پخش ۲۱.۳۰ به وقت تهران با ساعت تکرار ۱۳.۳۰ هست،ممکنه ساعتش عوض بشه چون حساب کتاب نداره این شبکه ، از کسانی که امکان کپچرش رو دارند مثل همیشه انتظار داریم که این روزا دست بکار بشن چون ازین کیفیت بهتر در همه این سالها تا الان یافت نشده !

 

صفحه نظرات شبکه آی فیلم

دانلود موسیقی تیتراژ با صدای حمید حامی

 

دانلود موسیقی تیتراژ با صدای علیرضا قربانی

نامه تبريك  بهداد به حاتمي، به‌خاطر دريافت نشان شواليه هنر و ادب

بهداد و حاتمي در فيلم‌هاي «هر شب تنهايي»، «سعادت‌آباد»، «نارنجي‌پوش» و «پله آخر» در كنار هم ايفاي نقش كردند. متن نامه تبريك بهداد كه اختصاصاً براي سايت "سينماي ما" ارسال شده، به اين قرار است:

لیلا حاتمی  بهداد



سركار خانم لیلا حاتمی، سلام

در اين روزهاي سينما جاي پدر فقيدتان استاد را بسيار خالي مي‌بينم؛ هم به اين خاطر كه كاش مي‌ديد فرزندي چون شما به سينماي ما افزوده و هم بدين سبب كه حضور امثال ايشان است كه هنر و هنرمند را مشروع و معتبر مي‌داشت و مي‌دارد.

دريغ همكاري با ايشان حسرتي خواهد بود بر دل هنرجوياني كه سعادت حضور در آثارش را از دست داده‌اند. من نيز اگر اين دولتم از كف رفته، در ازايش خوشحالم كه در چند فيلم فرصت بازي و دوستي كنار شما و علي جان مصفا دست داد.

از طرف همه سوته‌دلان و دلشدگان اين سينما، دريافت نشان شواليه هنر و ادب را به شما و خانواده هنرمندتان تبريك مي‌گويم و از يكتا خالق زيبايي‌ها مي‌خواهم رشد و كمال‌تان را افزون كند.

حالا كه نشان شواليه را به خانه آورديد، تقاضا دارم براي دو دلبندتان - ماني و عسل - زين و برگ و زره و نيزه و مركب و كلاه‌خودي فراهم كنيد تا اين دو نيز شواليه‌هايي براي گسترش امپراتوري فرهنگ و هنرمان باشند؛ درست به‌سان پدربزرگ‌شان علي حاتمي.

تلاش برای «ترکاندن» با اخبار مغرضانه از عواطف بی‌غرض

"سينماي ما" با نوشته‌اي از امير پوريا بررسي مي‌كند: آيا انتقاد از شيوه‌ سوگواري شاگردان حميد سمندريان، مصداق تجاوز به حريم خصوصي افراد نيست؟ 
تلاش برای «ترکاندن» با اخبار مغرضانه از عواطف بی‌غرض/ وقتي فقدان يك استاد فقید به حراج گذاشته مي‌شود

سينماي ما- برگزاري مراسمي خودجوش توسط اهالي تئاتر و بازيگران و علاقمندان هنر در سوگ حميد سمندريان و مراسم تشييع پيكر استاد فقيد تئاتر و بازيگري ايران باعث واكنش‌هاي مختلفي شد و رسانه‌ها هر كدام از منظري به اين موضوع و اتفاقات آن پرداختند. يكي از اين حاشيه‌ها كه به شكلي گسترده و ظاهراً هدفمند و با قصد و غرض بزرگ‌نمايي شد، شكل واكنش‌ها و رفتار سوگوارانه برخي از شاگردان سمندريان بود. انتقادهاي بي‌مورد به شيوه‌ي سوگواري هنرمندان و شاگردان استاد، جلوه و مصداقي از دخالت در موضوعي شخصي و تجاوزي آشكار به حريم خصوصي افراد آن هم در موقعيت تاسف‌باري مثل عزاداري بود. واكنش‌هايي بي‌جا كه حتي از چهره‌هاي پيش‌كسوتي مثل بهروز غريب‌پور هم ديده شد و اين مورد البته با پاسخ صريح امير جعفري همراه شد. 
اما اين ميان، مشخصاً حامد بهداد بود كه باز هم هدف برخي رسانه‌ها قرار گرفت؛ بزرگ‌نمايي و تمركز روي بهداد به حدي اغراق‌آميز و افراطي بود كه خيلي‌ها تصور كردند او تنها كسي‌ست كه وسط يك گروه عزادار رفتارهاي اغراق‌آميز نشان مي‌د‌اده است.

زوم كردن موضوع و تكرار اين خبرها و تصاوير و نيز تقاضاهاي خط‌داده شده از مخاطبان اغلب جوان و ناآشنا براي اظهار نظر درباره رفتار حامد بهداد در شرايطي اتفاق افتاد كه در مراسم مختلف از سوي چهره‌هاي مختلفي شاهد اين ابراز احساسات شديد سوگوارانه بوديم؛ از هدايت هاشمي و امير جعفري و برزو ارجمند تا رضا كيانيان كه حتي حرف‌هايش در مراسم بزرگداشت سمندريان به دليل گريه و غليان احساسات ناتمام باقي ماند.

اين كذب و جعل واقعيت نشان مي‌داد زوم روي حامد بهداد فراتر از يك خبررساني يا تحليل رسانه‌اي صورت گرفته و اهداف مختلفي پشت آن پنهان است؛ اهدافي مانند تحت‌الشعاع‌ قرار دادن حرف‌ها و نقطه‌نظرات چهره‌هاي حاضر در آن مراسم يا آغاز فشارهاي آشناي رسانه‌هاي آشنا روي چهره‌هاي محبوب مردمي و يا در شكل ساده‌ترش نوعي بازي رسانه‌اي براي جلب مشتري و مخاطب و كاربرِ بيش‌تر كه آمار و اعداد نه چندان مستند و پر مناقشه‌اش اين روزها موضوع رقابت و برتري‌جويي برخي سايت‌ها شده است.

در ادامه نوشته‌ي امير جعفري و به دليل موج رو به ازدياد اين رفتارهاي ژورناليستي خصوصاً در فضاي مجازي و نگراني اهالي سينما و هنر از كذب‌بودن برخي اخبار و گزارش‌هاي اين‌چنيني كه به تخريب چهره و وجهه هنري و مردمي آن‌ها منجر خواهد شد و زندگي خصوصي و حرفه‌اي‌شان را تهديد مي‌كند، ورود به اين موضوع را وظيفه حرفه‌اي و اخلاقي خود مي‌دانيم. با آگاهي از احتمال هر اتهام دروغين و نسبت ناروايي كه پس از اين در فضاي لايتناهي سايت‌ها و وبلاگ‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي به نويسنده مطلب يا گردانندگان سايت "سينماي ما" زده خواهد شد، به استقبال اندكي روشنگري و شفاف‌سازي در اين فضاي مخدوش مي‌رويم. اگر صبر كرديم تا زمان بگذرد، اول به دليل فروكش‌كردن احساسات و برخورد منطقي‌تر بود و دوم به‌خاطر پرهيز هميشگي‌مان از ورود و سوار شدن بر اين امواج بلند اما بي‌پشتوانه‌ي ژورناليستي و پرهيز از دامن‌زدن به آن فضاي مسموم.

نوشته‌اي از امير پوريا درباره اين موضوع، مطلعي مناسب براي تحليل و ريشه‌يابي ماجرا و آسيب‌شناسي اتفاقي‌ست كه به تخريبِ سلامت و اخلاق حرفه‌اي در رسانه‌ها و بدنام‌كردن حرفه‌ي شريف و محترم خبر و اطلاع‌رساني مشغول است.
..............................................................

تلاش برای «ترکاندن» با اخبار مغرضانه از عواطف بی‌غرض

امیر پوریا


پیش‌تر هم دربارۀ مهم‌ترین نمایندۀ تفکر پوپولیستی در نقد فیلم ما یعنی امیر قادری، این را نوشته بودم که هر خفته‌ای را می‌توان به آوای شیپور یا به ضرب لگد از خواب پراند؛ ولی به بیداری آن کس که خود را به خواب زده امیدی نیست. پیش‌تر با تعمد او، قابل پیش بینی بود که سایت مثلاً خبری/تحلیلی زیر نظر او به دلیل موضع‌گیری خودش در برابر فیلم «جدایی نادر از سیمین» (با مطلعی در دل حرف‌های او در نوروز ۹۰ که در تاریخ رخنۀ پوپولیسم به نقد فیلم ایرانی بی‌سابقه بود: «نه "جدایی..." اون قدر‌ها فیلم خوبیه و نه "اخراجی‌ها۳ " اون قدر‌ها فیلم بدیه»!) حتی خبرهایی مانند اقامت موقت اصغر فرهادی برای ساخت فیلمی در فرانسه را به عنوان «مهاجرت» از ایران جا بزند. پیش‌تر می‌شد فهمید چرا شباهت «تصادفی» موضع او و معاونت سینمایی وزارت ارشاد در خصوص فیلم‌های اخیر رضا کاهانی که شخصيت‌هايش حرف بد می‌زنند و «سیاه نما» هستند و این جامعه و زمانۀ زیبا و صاف و تمیز را نازیبا و کج و معوج نشان می‌دهند، باعث شده که حتی اظهارات کاهانی دربارۀ دیدگاه‌های نظارتی معاونت در این سایت مدعی جامعیت، نقل هم نشود...

اما حالا و در این روز‌ها، نمی‌توانم دریابم دلیل دخالت او در ماجرای واکنش شاگردان پیر و جوان زنده یاد حمید سمندریان در آیین سوگواری استاد فقید، چه بوده و جز ایجاد هیاهو و تلاش برای «ترکاندن» - از عبارات محبوب این نوع ژورنالیسم - و پربازدید شدن، چه عوایدی خواهد داشت؟ این سایت ابتدا تكه‌فیلمی را با این عنوان منتشر کرد: «ویدیوی محصول "کافه سینما" برای مرگ استاد تئا‌تر ایران/ با استفاده از تصاویر آرشیوی جذاب از خودش و صحنه‌هایی از مراسم یادبود». به کارگیری شتابزدۀ کلمات «مرگ» و «جذاب» در این عنوان، گویی موضوع و بزرگی آن فقید را به حراج گذاشته است. اما جملاتی که در لید/توضيح این ویدئو آمده، می‌تواند هدف را آشکار‌تر کند: «ویدیویی که از صحبت‌های حمید سمندریان... آغاز و با صحبت‌های حامد بهداد در تئا‌تر شهر به یاد حمید سمندریان ادامه پیدا می‌کند...».

تردید نکنید که توصیف این ویدئو تا رسیدن به دومین بخش آن، فقط برای استفاده از محبوبیت حامد بهداد – که‌ گاهي میزانش برای خود من هم تعجب آور است- و بیشتر دیده شدن ویدئو توسط بازدیدکنندگان سایت است (چه بسا برای برخی از این نوجوانان که کاری از او بر صحنه ندیده و ترجمه‌ای از او نخوانده‌اند، حالا حمید سمندریان به عنوان کسی که «استاد حامد بهداد» بوده، شناخته شده باشد!). اما عجیب این است که همین ویدئو به همراه چند عکس، فقط یک روز بعد با این عنوان جدید روی سایت می‌آید که «نظر شما چیست؟ آیا این شکل عزاداری از سوی هنرمندان و سوگواران را می‌پسندید یا بر آن انتقادی وارد می‌دانید؟»!

بدیهی است که در این‌جا خود نظرات مهم نیستند. بحث اصلی بر سر به راه انداختن چنین بحثی است. بنده هم در آن مراسم حضور داشتم و هم در از دست دادن مادر، پدر، دایی، هر چهار مادربزرگ و پدربزرگ و.‌خواهر بزرگ ترم، پیش کسوت قادری و صد‌ها نفر سن و سال دار‌تر از او به حساب می‌آیم. در وجه شخصی، عرض می‌کنم که حتی خود من در مراسم هر کدام از این رفتگانم، رفتاری متفاوت با مراسم یکی دیگر داشتم و افزون بر این، اساساً بنا به تجربه و مشاهده، به این رسیده‌ام که نمی‌توان در مورد واکنش‌های افراد مختلف در این گونه آیین‌ها، قضاوت و تحلیلی ارائه داد. هیچ کس نمی‌تواند بگوید که بنده یا برادرم یا عمه یا فلان دوست متوفی، با کمتر گریستن، او را کمتر دوست داشته‌ایم یا با بیشتر بر سر کوفتن، قصد خودنمایی داشته‌ایم (چیزی که این روز‌ها به شاگردان مشهور‌تر زنده یاد سمندریان نسبت می‌دهند). کسی نمی‌تواند بگوید اگر دوربین و جمعیتی در کار نبود، حامد بهداد بیشتر و راحت‌تر خود را بیرون می‌ریخت یا کمتر؛ یا رضا کیانیان و هدایت هاشمی و پیام دهکردی بیشتر می‌گریستند یا کمتر. نمی‌توان تأثیر حضور دوربین و ازدحام را بر خلوت سوگواران اندوهگین که با استاد زندگی کرده‌اند و از او آموخته‌اند، با مباحثی مانند حد و مرز ریا یا اصالت در واکنش‌های حضار مراسم نوحه سرایی و روضه خوانی یکی دانست.

اما در وجه خبررسانی، پرسش و مایۀ حیرتم این است که چه طور در این ویدئو و عکس‌ها، تصاویر طولانی و متعدد دست و سوت زدن حامد بهداد و هدایت هاشمی به وفور حضور دارد، اما حتی یک دقیقه یا یک جمله از حرف‌های محمد یعقوبی، برزو ارجمند و رضا گوران که همه را به کف زدن به افتخار استاد فقید فراخواندند، نقل نشده است؟! وقتی کاربر نوجوان و ایرانی ساده و از همه جا بی‌خبر و خوکرده به سنت‌های آشنای سوگواری را با تصاویر نامعمولی از سوت زدن افراد سیاهپوش مواجه می‌کنیم و به درستی به او اطلاعات نمی‌دهیم و نمی‌گوییم که این عکس العمل‌ها معادل رسم همیشگی دست زدن در انتهای هر نمایش بوده، بدیهی است که داریم پیشاپیش مسیر جواب کاربر به سؤال مطرح در تیترمان را مشخص می‌کنیم؛ که بگوید «خیر؛ نمی‌پسندم».

غافل از اینکه اساساً نظر دادن دربارۀ همه چیز و همه کس، نه در محدودۀ یک سایت و نه حتی در شکل دم دستی‌تر یک شبکۀ اجتماعی، بلکه تنها در محافل «دورِهَمی»، روی می‌دهد. وگرنه، چه کسی می‌گوید که اولاً رفتارهای آدمیان در موقعیتی تا این حد غیرقابل پیش بینی و کنترل نشدنی یعنی از دست دادن عزیزی که بزرگ هنرمان است، معیار مشخصی برای نقد شدن دارد؟ و ثانیاً اگر بناست نقدی صورت گیرد، جا و جلوه‌اش به بحث گذاشتن ماجرا با کاربران یک سایت مشتاق «ترکاندن»، آن هم با جهت‌دهی آشکار است؟!

منبع:سینمای ما

چرا استاد سمندريان پدر تئاتر ايران نيست؟

سمندریان  بهداد 

روزنامه اعتماد دوشنبه صفحه ویژه به همراه یادداشت هایی برای استاد داشت که متن اصلی این صفحه به مطلبی با تیتر عجیبی اختصاص داشت .

بخشی از یادداشت به قلم علي قلي پور:

"به باور سمندريان هر نوع تلاش براي به صحنه بردن نمايشنامه يي ايراني، يكسر بيهوده بود. سمندريان قطعا يكي از شريف ترين، مهم ترين و بهترين چهره هاي تئاتر ايران است، اما مطمئن باشيد خودش هم حاضر نبود پدر تئاتر كشوري باشد كه به قول خودش، به كل با تئاتر بيگانه بود و بايد تا سال هاي سال فقط از روي نمايشنامه هاي خارجي مشق مي كرد. از اين نظر وضعيت سمندريان در روز از دنيا رفتنش، بي شباهت به وضعيت حامد بهداد در مراسم سوگواري او نيست. اگر حامد بهداد مهم ترين سوژه عكاسان مراسم تشييع شده، اگر حميد سمندريان پدر تئاتر ايران شده، هر دو بي تقصيرند. اين عنواني است كه ديگران براي خودشان مي خواهند. وقتي حامد بهداد مهم ترين سوژه عكاسي مراسم تشييع سمندريان مي شود، احتمالاعكاس ها مراسم سوگواري را با سواحل مديترانه اشتباه گرفته اند و مثل پاپاراتزي ها به دنبال شكار لحظاتي از جامه دري بهداد هستند. فراموشي سوژه اصلي، يعني مراسم خاكسپاري يكي از مهم ترين آموزگاران تئاتر ايران، انتخاب اشتباه همه عكاس هاي خبري بود. همانطور كه عنوان «پدر تئاتر ايران» براي سمندريان اشتباه بود: شايد درست تر اين باشد كه حميد سمندريان را «آموزگار تئاتر ايران» بناميم. تصويري هم كه عكاس ها از بهداد ساختند، همان تصوير كليشه يي هميشگي اش بود كه چند سالي است روي جلد مجله ها مي بينيم: يا مي پسنديم يا نمي پسنديم. در هر حال هميشه آدرس را اشتباه مي رويم."

دانلود pdf-روزنامه اعتماد، شماره 2450 به تاريخ 2/5/91، صفحه 11 (تئاتر)

چرا استاد سمندريان پدر تئاتر ايران نيست؟
اما زمين همچنان مي چرخد... / در ستايش حميد سمندريان
آموزه هاي «پدر تئاتر ايران» براي همه فرزندانش / درباره ميراث «حميد سمندريان»


"

شنبه 24 تیر 1391 -خانه هنرمندان

حامد بهداد   حمید سمندریان 

 

گزارش تصویری کمپ

پیکر زنده یاد استاد حمید سمندریان امروز ۲۴ تیر از خانه هنرمندان ایران به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشییع شد.

اهالی تئاتر در سوگ استاد حمید سمندریان گردهم آمدند

اهالی تئاتر به اتفاق علاقه مندان و هواداران حمید سمندریان در تئاترشهر گرد هم آمده بودند، تا مراسمی برای او برگزار کنند. 
عصر پنجشنبه 22 تیرماه، هیچ کس باورش نمی شد که سمندریان فوت کرده باشد و این همه آدم به همین مناسبت یک جا جمع شده باشند.

احساس هنرمندان 
حامد بهداد هم آمده بود احساس خود را درباره این ضایعه بگوید و احساس مشترک خود را هم خوان با حس عمومی دانست که همه برای یک بزرگ به سوگ نشسته اند. او سمندریان را عارفی در حد مولانا و شمس دانست که در عالم تئاتر چنین حس و حالی را در مواجهه با شاگردانش و در مواجه با مردم از طریق هنرش داشته است. او اظهار خرسندی کرد که شاگرد سمندریان بوده چون اگر او نبود این  شاگردان هم تصحیح نمی شدند و نمی توانستند درست بازی کنند. 
 
 
 

 
 
حمید سمندریان
 
حمید سمندریان

استاد بزرگ و پدر تئاتر ایران درگذشت

حمید سمندریان 

استاد حمید سمندریان که مدت ها بود از بیماری سرطان کبد رنج می‌برد؛ صبح امروز بعد از سال‌ها تحمل بیماری در منزل خود به دیار باقی شتافت.

 
حمید سمندریان متولد سال 1310 از مفاخر هنرهای نمایشی ایران و پدر تئاتر ایران در سن 82 سالگی از دنیا رفت. شروع فعالیت تئاتریش در حین تحصیل در دوره متوسطه بود او در کلاس‌های تئاتر و هنرپیشگی استادان حسین خیرخواه، شباویز و نصرت کریمی شرکت و تحصیل نموده‌است این کلاسها زیر نظر استاد عبدالحسین نوشین اداره می‌شد. حمید سمندریان همچنین ویلون می‌نواخت و از شاگردان ذوالفنون بود.
 
وی پس از اتمام دوره دبیرستان به اروپا سفر کرد و در آلمان دوره مهندسی شوفاژ سانترال را در دانشگاه صنعتی برلین گذراند اما بعد از آن به کنسرواتور عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ وارد شد برخورد با تئاتر آن‌قدر برایش گسترده بود که مجالی برای موسیقی نمی‌گذاشت و شاید برای همیشه از موسیقی خداحافظی کرد.
 
وی طی شش سال به صورت آکادمیک تحت آموزش ادوارد مارکس که یکی از استادان برجسته تئاتر بود اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را آموخت و همزمان در آلمان به صورت حرفه‌ای مشغول به کار شد.
 
وی پس از پایان این دوره به دعوت اداره هنرهای نمایشی دراماتیک اداره کل هنرهای زیبای کشور به ایران برگشت و به سرعت نمایشنامه دوزخ یا دربسته اثر ژان پل سارتر را در تالار نوبنیاد همین اداره به روی صحنه آورد، ضمنا با همکاری دکتر مهدی فروغ به تاسیس هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک که وابسته به هنرهای زیبای کل کشور بود دست زد.
 
بعد از آن حمید سمندریان به دعوت مهندس هوشنگ، دکتر برکشلی و با همکاری دکتر مهدی نامدار دانشکده تئاتر دانشگاه تهران را بنیان گذاشتند و کار تدریس را بدون وقفه تا به امروز در دانشگاه‌های تهران و کلیه دانشگاه‌های تئاتری ادامه داد.
 
در سال 1373 به تاسیس کلاس‌های آزاد بازیگری و کارگردانی دست زد که هنرجویان بسیار زیادی از آنجا دانش‌آموخته شدند و به عرصه حرفه‌ای هنر وارد شدند که هنرجویان بسیار زیادی از آنجا فارغ التحصیل شدند و به عرصه حرفه‌ای هنر وارد شدند ازجمله سعید پورصمیمی ـ مریم معترف ـ فریبرز عرب‌نیا ـ احمد آقالو ـ پرویز پورحسینی ـ امین تارخ ـ احمد ساعتچیان ـ محمد رحمانیان ـ محمدرضا جوزی ـ محمد یعقوبی ـ امیر جعفری ـ فتحعلی اویسی ـ فردوس کاویانی ـ مهران مدیری ـ خسرو سینایی ـ میرطاهر مظلومی- پیام دهکردی- نوید فرید - شهاب حسینی - حامد کمیلی - حامد بهداد - نگار فروزنده - یوسف تیمور ی- رابعه اسکویی- مجید صالحی- فرزاد حسنی- شهرام عبدلی- قطب‌الدین صادقی-کیومرث مرادی-علیرضا اشکان-حمید فرخ نژاد-الیکا عبدالرزاقی-حمید میهن‌دوست-آشا محرابی-حسام نواب صفوی و ...
حمید سمندریان در سال‌های پیش از انقلاب، سال 1342 گروه تئاتری منسجمی به‌نام گروه هنری پاسارگاد تشکیل داد که افراد گروه عبارت‌اند از: پرویز پورحسینی، سعید پورصمیمی، پری صابری، اسماعیل محرابی، جمشید مشایخی، پرویز کاردان، محمد حفاظی، منوچهر فرید، ثریا قاسمی، اسماعیل شنگله، مهدی فخیم‌زاده و ...
 
ضایعه در گذشت این هنرمند در حالی اتفاق افتاد که همراهان و شاگردان همیشگی‌اش تصمیم گرفته بودند برای بهتر شدن حال استادشان، بار دیگر اجرای نمایش «بازی استریندبرگ» را که او سال‌ها پیش به صحنه برده بود با همان بازیگران قبلی یعنی هما روستا، رضا کیانیان و پیام دهکردی پاییز امسال به صحنه ببرند و حتی بخشی از تمرینات اولیه این نمایش نیز در منزل شخصی او آغاز شده بود.
 
سمندریان که در تمام این سال‌ها حسرت اجرای «گالیله» را با خود داشت، آخرین‌بار در سال 1389 سرگرم ترجمه و کار بر روی این نمایشنامه‌ی معروف برتولت برشت بود و قصد داشت اواسط تیرماه همان سال گروه بازیگران این نمایش را مشخص کند تا براساس توافقات انجام‌شده با شهرداری تهران، «گالیله» را از بهمن سال 89 تا اردیبهشت 90 در تماشاخانه‌ی ایرانشهر به صحنه ببرد، اما این آرزو هرگز محقق نشد.
مراسم تشییع پیکر استاد حمید سمندریان  صبح روز شنبه 24 تیرماه ازساعت 9  مقابل درب تماشاخانه ایرانشهر سالن استاد سمندریان به سمت بهشت زهرا قطعه هنرمندان برگزار خواهد شد.همچنین مراسم سومين روز درگذشت اين هنرمند روز دوشنبه - 26 تيرماه ـ ساعت 18 در مسجد جامع شهرك غرب برگزار خواهد شد.
لینک:
 
 
-----------------------------------------
پی نوشت: دوست داشتم اگه قراره دوباره اینجا مطلب بذارم با خبر خوشحال کننده تری برگردم،ولی صبح امروز وقتی خبر از دست رفتن ایشون رو خوندم و بهت زده شدم به اولین جایی که فکر کردم اینجا بود، دلیلشم گفتنی نیست، اگه خواننده قدیمی این وب بودید،اگه از قدیم حامد رو میشناختید ،مصاحبه هاش رو میخوندید ،اگر حتی مثل من دستی در دنیای تئاتر نداشتید حتماً دلتون میگرفت ، حس میکنم یه بخشی از وجود حامد هم امروز از دست رفت. روحشون شاد! 
 
 

!بازيگران اسب نيستند

گفت‌وگوی اختصاصی تهران امروز با حامد بهداد كه «نارنجي‌پوش» و «انتهاي خيابان هشتم» را روي پرده دارد

حامد بهداد یک ستاره است. سينماي ايران خيلي به ستاره‌پروري اعتقادي ندارد اما بهداد با طرفداران زيادش اين معادله را به هم ريخته. بخشي از ستاره‌بودن او به بازي‌اش برمي‌گردد و بخش ديگر به صراحت و حرف زدنش. بازی او آمیزه‌ای از تکنیک و احساس است. پارامتر مهمی که تمام بازیگران سینما به دنبالش هستند اما بهداد از همان نخستین کارش نشان داد که در این حوزه بازیگر شش دانگی است. تکنیک‌های اجرا را خوب می شناسد و بازیگر بامطالعه‌ای است و در خرج کردن احساساتش هم، نه تنها غریبگی نشان نمی‌دهد كه از بروز تمام و کمال (و گاهي حتي بيش از اندازه) آن هم ابايي ندارد. حامد بهداد فيلم به فيلم رشد کرد و به کمال نزدیک شد. فیلم‌هایش بیشتر و بيشتر دیده شدند و نام حامد بهداد فراگیر شد. با بهداد به بهانه دو فیلم در حال اکرانش گفت‌و‌گویی انجام داده‌ایم که خواندنش خالی از لطف نیست. 

مجتبي اردشيري 

منبع: تهران‌امروز -شنبه 16 اردیبهشت91

ادامه نوشته

مردي براي تمام فصول

حامد بهداد، سبک نويني از يک نوع بازي زير پوستي را به دنياي بازيگري معرفي کرد که درآن سمپادهاي روشنفکري عليه غليان‌هاي احساس نمود يافته و تجلي يک رهيافت تکنيکي– احساسي را به مخاطب خود نويد مي‌دهد. اين مهم خود براي سينماي بي بازي اين روزهاي ما، برگ نوين ارزشمندي است که نيازمند «بازخواست» است؛ بازخواست بدين معني که با نگارش نقش‌هاي جديد و البته بکر، از تمام ظرفيت‌هاي ديده نشده آن بازيگر استفاده به عمل آيد. شايد اگرکليشه اي در نرم اجراي بازي بهداد در چند اثر مشاهده مي‌شود، گواه همين نقش‌هاي تکراري اي است که سينماي ما خود را محصور در آن مي‌بيند. دراين مقاله سعي بر اين شده تا نگاهي به 6 بازي شاخص کارنامه بازيگري حامد بهداد بيندازيم؛ بازي‌هايي که از آن در تاريخ سينماي ايران به نيکي ياد شده و مطمئنا در حافظه تاريخي همه ما به يادگار خواهد ماند.

1- نقش مهرداد در فيلم بوتيک (1381)

مهرداد مبدع عصبيت جديدي است که تا آن زمان بدين شکل وارد سينماي ايران نشده بود؛عصبيتي باورپذيرکه خود به تنهايي وفارغ ازکاراکتر مهرداد مي‌تواند به عنوان شخصيتي مستقل در فيلم مطرح گردد.»بوتيک» نيازي وافر به نشان دادن آن شکل از عصبيت داشت که اگر گونه اي ديگر ازآن عصيان گري شکل مي‌گرفت، بوتيک هيچگاه برسر زبان‌ها نمي‌افتاد.آن چيزي که ما دراين فيلم ازمهرداد ديديم، يک بازي تکنيکي ملموس بود که به عينه نقشي بسزا در پيشبرد قصه داشت.همين بازي کافي بود تا بهداد، نويد حضور درباشگاه حرفه اي‌ها را به سينماي ايران بدهد.

2- نقش خسرو در فيلم کافه ستاره (1383)

انقلاب حامد بهداد درعرصه تکنيکي در فيلم «بوتيک»،در فيلم‌هاي ديگري نظير»اين زن حرف نمي‌زند» نيز ادامه پيدا کرد اما حال در سال 83 بايد منتظر اتفاق ديگري از اين بازي خاص مي‌بوديم.»کافه ستاره» بعد مهم ديگري از بازي بهداد را به منصه ظهور رساند.يک بازي مسلط احساسي که رگه‌هاي تکنيک در آن،به عينه مشاهده مي‌شد؛بهداد در حال نزديک و نزديک تر شدن به شمايل يک بازيگر شش دانگ سينما بود.ضمن اينکه او توانست با اين فيلم، ادبيات بازي خود در سينماي ايران را براي دوستدارانش تدوين کند.ديگر همه مي‌دانستند که بهداد صاحب سبک شده.»کافه ستاره»، نشان داد که بهداد براي بازي احساسي نيز ارزش بالايي قائل است.

3- نقش فواد در فيلم روز سوم (1385)

بازي بهداد در»روز سوم»، يک بازي همه جانبه محور است.تلفيقي از يک بازي احساسي و يک بازي تکنيکي. به اين مهم اضافه کنيد خلاقيت‌هايي را که نه در شکل سناريو براي نقش فواد گنجانده شده بود و نه پيشنهاد تيم سازنده بود. بازي همه جانبه بهداد در اين فيلم، خيلي به چشم آمد و سبب شد تا نگاه اهالي سينما و منتقدان، بيش از پيش به سمت بازي اين بازيگرعجيب سوق پيدا کند. بهداد دراين فيلم توانست عاشق پيشگي‌هاي يک بعثي وفادار را به زيبايي به تصوير بکشد و با ارائه يک بازي زير پوستي قابل باور،کاراکتري ماندگار را در سينماي ايران خلق کند. بازي بي کلام او در سکانس پاياني اين فيلم، به رخ کشيدن توانمندي‌هاي او به ساير بازيگران قدر سينماي ايران است.

4- نقش ناصر در فيلم جرم (1389)

از سال 85 به بعد، بهداد اين بازي تلفيقي دروني را بارها و بارها در قالب کاراکترهايي متفاوت ايفا کرد و توانست بر مدار يک حرفه اي، خوش بدرخشد. امتياز مهم بهداد در اين سال‌ها، از سويي انتخاب‌هاي خيلي خوب او بود و از سوي ديگر،اشتياق کارگردانان بزرگ سينماي ايران براي بازي وي در آثارشان. اگرچه بهداد در فاصله سال‌هاي 85 تا 89 توانست با رعايت اسلوب يک بازي تلفيقي قوي، شخصيتي با ثبات حرفه اي براي خود دست و پا کند اما نقش ناصر در»جرم»، توانست ابعاد ديگري ازعصيانگري را به سينماي ايران معرفي کند؛عصيانگري که درحالت سکونش نيز پر از فرياد است. يک نقش سخت که بهداد توانست با تکيه بريک بازي موازي،به صورتي خلاقانه،هم جنبه‌هاي تکنيکي شخصيت ناصر را نشان دهد و هم درعين اينکه قهرمان يک فيلم است،»احساس» را نيز وارد بازي خود کرده و از آن نتيجه اي واحد به نام «ناصر» استخراج کند. نقش ناصر، با وجود تمام پيچيدگي‌هايش، براي مخاطب آشناست و از اين به بعد است که بهداد خلاقيت بزرگي را وارد دنياي بازي خود کرد؛ خلاقيتي که بهداد از پي آن مي‌تواند نقش‌هاي پيچ در پيچ را براي مخاطب خود ساده نشان دهد. يک بازي سهل الممتنع که استارت جدي اش با «جرم» زده شد.

5- حامد آبان در فيلم نارنجي پوش (1390)

«حامد آبان» در نارنجي پوش شخصيتي باهوش و بي پيرايه دارد.حامد آبان در ادامه جرم، ساده بازي کردن بهداد را براي مخاطبان سينماي ايران به ارمغان مي‌آورد. نقشي پيچيده که ورژن‌هاي بسياري دارد؛ از يک سو ما با شمايل يک عکاس حرفه اي طرفيم، از سوي ديگر با فردي متحول شده دراثر فنگ شويي، از جهت ديگر عاشق پيشه اي که نقشي درام را بازي مي‌کند، از جهتي فردي شوخ و شنگ است که گهگاه وجهه اي موزيکال مي‌يابد و . . . بهداد در تمام اين ورژن‌ها به سادگي هر چه تمام تر توانست نقش پر پيچ و خمي‌که استاد مسلم فيلمسازي براي وي نوشته بود را به خوبي ايفا کند.

5+1- نقش محسن در فيلم سعادت آباد (1389)

نقش «محسن» در سعادت آباد يک استثناي بازيگري در پرونده کاري حامد بهداد محسوب مي‌شود.محسن نماد انسان‌هاي خائني است که همچون حامد آبان نيازبه يک فنگ شويي روحي دارد اما با توجه به نقش تعريف شده محسن، او مي‌بايست نقشي تا پيش از اين تحول را به مخاطب نشان دهد. سادگي‌هاي اين بازي تا امروز که ارديبهشت 91 است، تکنيکي ترين سادگي اي است که ازيک نقش دشوار درکارنامه حامد بهداد سراغ داريم؛ به عبارتي سهل الممتنع ترين بازي بهداد درطول عمرسينمايي خود. يک بازي دروني با نمايي از سادگي که نقش‌هاي ديگر خواه ناخواه در ارتباط با او معنا مي‌يابند. چهار رکن بازي بهداد در اين فيلم تجلي مي‌يابد:عدم اغماض در ارائه يک بازي زير پوستي تکنيکي، رعايت توازن در ارائه مديوم کمال يک بازي احساسي،نشان دادن سادگي‌هايي که گره‌هاي يک نقش پرپيچ و خم را براي همه مي‌گشايد و در نهايت خلاقيت‌هاي فردي که چاشني سه مورد ديگر را در نقش محسن متجلي کرده است و از اين سو مي‌باشد که بازي وي در اين فيلم را به عنوان نقطه عطف کمال گرايانه وي در بازي به حساب مي‌آوريم.

نويسنده : مجتبي اردشيري

منبع: مردم سالاری

!عجب دیوانه ای هستی پسر

مصاحبه خواندنی بهداد با "هفت صبح" ۲۸ فروردین را از اینجا بخوانید

منبع:وبلاگ خبری لیلا حاتمی

بهداد برای «نارنجی پوش» به سینما قدس می‌رود

به گزارش ايلنا، حامد بهداد بازیگر نقش اصلی این فیلم قرار است دوشنبه 4 اردیبهشت راس ساعت 18 به سینما قدس برود تا همراه مردم به تماشای «نارنجی پوش» بنشیند و پاسخگوی سوالات تماشاگران باشد. 

سینما قدس واقع در میدان ولی عصر قرار است به عنوان پاتوق فرهنگی هنری و سینمای سرگروه «نارنجی پوش» هر روز شاهد حضور یکی از بازیگران «نارنجی پوش» باشد.

بهداد:بازي در «نارنجي‌‌پوش» افتخاري است كه نصيب يك بازيگر مي‌شود

حامد بهداد  نارنجی پوش  مهرجویی

حامد بهداد گفت: بازي در«نارنجي‌پوش» افتخاري است كه نصيب يك بازيگر مي‌شود تا كنار داريوش مهرجويي كار كند و هر كس در قايق اين كارگردان بنشيند هميشه به سرمنزل مقصود مي‌رسد.

اين بازيگر كه دو فيلم را در حال اكران دارد، در گفت وگو با خبرنگار بخش سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، درباره فيلم «انتهاي خيابان هشتم» نيز اظهار كرد: نقش فردي مثل «موسي» را از خيلي وقت پيش دوست داشتم و مي‌خواستم بازي كنم، سرانجام آن حس را به اين فيلم منتقل كرديم، اما ابزار و ادواتش تغيير كرد.

حامد بهداد دامه داد: اي كاش نقش كمي طولاني تر بود و در فيلمنامه برايش وقت مي‌گذاشتيم و مقداري اين نقش را بيشتر مي‌كرديم و اي كاش مي‌شد قسمت دو آن را ساخت تا يك بار ديگر اين نقش را بازي مي‌كردم، اما اين نقش را يك بار ديگر در فيلم ديگري بازي خواهم كرد.

بهداد درباره شرايط اكران اين دو فيلم گفت: درست است كه دو فيلم «نارنجي‌پوش» و «انتهاي خيابان هشتم»به پست سفارش بعضي فيلم‌ها خورده و تعداد سينماهاي كمي دارند اما مهم آن است كه اين فيلم‌ها جاودانگي خودشان را حفظ خواهند كرد، خصوصا فيلم داريوش مهرجويي.

منبع: ایسنا

تقديم به سلطان قلب‌ها

 نوشته‌اي از حامد بهداد به مناسبت دوازدهمين سالمرگ محمدعلي فردين

فردین

روز 19 فروردين  دوازدهمين سالروز درگذشت  محمدعلي فردين بازيگر محبوب سينماي ايران در سال‌هاي دهه 1340 و 1350 است. حامد بهداد به مناسبت اين روز و به ياد اين بازيگر سينماي ايران متني نوشت و براي انتشار به "سينماي ما" ارسال كرد. متن حامد بهداد درباره فردين را مي‌خوانيد:

تقديم به سلطان قلب‌ها

فردين مرد بود. محبوب بود.

گنج قارون داشت. چهارشانه بود.

فردين بازوبند داشت. كشتي مي‌گرفت.

فردين دست‌گير بود. رفيق بود؛ درست مثل تختي. فردين پهلوان بود.

فردين مغرور بود، اما معرفت داشت.

فردين دلبري‌ست كه مپرس.

مردم خنده‌اش را مي‌خريدند... هه! طفلي مردم.

فردين مي‌رقصيد. آواز مي‌خواند.

برايش كف مي‌زدند. خيلي بانمك بود.

علي بي‌غم سلام             حيف لاله‌زار
اميرارسلان سلام            حيف لاله‌زار

فردين ماه بود. انسان بود.

فردين كه بود، سينما شلوغ بود.

فردين قهرمان بود. دزد نبود. نجيب بود.

همه ادايش را مي‌گرفتند. خب، فردين كسي بود.

محمدعلي بود. كم نبود. خوشا به ادب

فردين زورخانه مي‌رفت. ميل مي‌گرفت. كباده مي‌زد.

فردين غزل مي‌خواند. مي‌چرخيد. اوج گرفت و پر كشيد و رفت بر فراز آسمان‌ها.

بي بال و پر، بي ساز و برگ؛ اي بي‌وفا روزگار لامراد ...

منبع:سایت سینمای ما

صفحه محمد علی فردین در سایت ویکی پدیا

ایوب آقاخانی:"انتهای خیابان هشتم" همدوش آثار جهانی است

ایوب آقاخانی، نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر در یادداشتی فیلم "انتهای خیابان هشتم" ساخته علیرضا امینی را فیلمی همدوش آثار جهانی دانست.

ایوب آقاخانی

به گزارش خبرنگار مهر، در یادداشت این نمایشنامه نویس و کارگردان در ارتباط با "انتهای خیابان هشتم" آمده است: این فیلم با حدود یک سال تاخیر روی پرده آمده است و این شعف و وجد غریب را با تاخیر به ما رسانده است. این اثر بی بدیل از هنرمند گرانقدری که از تئاتر برآمده، ناگهان در میان تمام تردیدها و نومیدی ها، این نوید پر منزلت را به قلوب دوستداران سینما و نمایش می رساند که هنوز می توان امیدی به سوسوی کم فروغ سینمای این ملک بست و تصور نکرد که پرونده محقر آن بسته شده و دیگر طرفی از آن نمی شود بست.

"انتهای خیابان هشتم" روی پرده است. در میان انبوه فیلم های به ظاهر انتقادی و عمیقا متظاهر و گول زنک، گوهری ناب است که به هیچ چیز جز سینما و جامعه" نمی اندیشد. تصویر تمام نمای روشنی از هزارتوی غریب شهر مقابل چشمانت نمایان می کند و صادقانه یادآوری می کند که در انضباط هندسی این زندگی در کلانش شهر، چه تالاب های غریبی از نظر من و تو پنهان مانده است.

تلاش - تو بخوان "تقلا" - برای فراهم کردن پول "دیه" و جلوگیری از اعدام یک محکوم به مرگ جوان گرچه خط داستانی ساده و آشنایی است اما طراوت اجرای آن از هر نظر- فیلمنامه، بازی، فیلمبرداری، تدوین، موسیقی- و برشتگی نگاه به موقعیت های متناسب با خط داستانی ساده اش، چنان تازگی به آن بخشیده که تنها می توان به شعور و درک سنجیده داوران جشنواره بیست و نهم فجر تردید کرد که چه ساده از کنار این در گرانمایه عبور کرده اند و چشم بر تشعشعات آن بسته اند.

با احترام بسیار به دوست نازنین دیگرم "اصغر فرهادی" عزیز- که او نیز از تئاتر برآمده- که گوهر دیگری بر این سینما افزود و "جدایی نادر از سیمین" اش، برگی در تاریخ سینمای ایران شد، صادقانه بر این باورم که "انتهای خیابان هشتم" اثری بالنده تر و خوش برش تر است که اجرایی قوام یافته تر و لحنی گزنده تر دارد.

لحن بسیار هنرمندانه فیلم و تپش درونی اش نفس بر است و منظرش بسیار خوف انگیز تر، به جرات با سلیقه و نظری قائم به ادله جدی و آکادمیک می نویسم که "انتهای خیابان هشتم" را برترین اثر دو دهه گذشته سینمای ایران می دانم. گر چه بهانه اصلی این یادداشت گفتن "دست مریزاد" به سازندگان این فیلم است و به "حامد بهداد" که کنار همه بازیگران دیگر فیلم خوش- و بسیار خوش" درخشیده و بعد از مدتها یک بار دیگر ثابت کرده نگاهش به بازیگری در سینما گاه می تواند به خرق عادت هایی شکر آور منجر شود.

به "علیرضا امینی" عزیزم که در قواره یک درام نویس جدی و قابل بحث قدم بر می دارد و سکر می کند، اما بیشتر در این مجال نوشتاری، افسوس خودم را از کارکرد متولیان فرهنگی کشور با شما شریک می شوم که با محافظه کاری های غیر قابل دفاع از اوج گرفتن و بال زدن و مطرح شدن و به حقوق حقه رسیدن یک محصول فرهنگی اصیل جلوگیری می کنند و اثری متعهد را خواسته یا ناخواسته به انزوایی پر خسران می رانند و این گونه شاید حتی مقابل پژواک جهانی آن نیز می ایستند. یادمان نرود که این جنس از تصمیم گیری ها در تعیین نهایی درجه کیفی سینمای کشور و استانداردهای آن نیز اثر می گذارد.

به گمانم زمان آن رسیده که با نگاهی تازه تر و تجدید نظری جدی و با منظری عینی آثار فرهنگی و هنری را بر اساس معیارهای مختلف بسنجیم که حتما یکی از اصلی ترین این معیارها مبحث کلی اما رکنی زیبایی شناسی ساختاری باشد و اگر کاری رتبه ای قابل بحث را در این خصوص احراز کرد با نگاهی نرم تر و منعطف تر وارد حوزه موضوعی اثر و مباحث نظارتی شد.

کار هنرمند در همواره تاریخ ذره بین گرفتن بر نقاط عفونی جامعه بوده است و این سهمی از تلخ اندیشی مومنانه را در دل خود تعریف می کند که به گمانم متولیان فرهنگی کشور باید بر این اصالت اندیشه احترام قائل شوند و با شعار گنگ و کلی پرهیز از "سیاه نمایی" این آثار شایسته را به گوشه ای نرانند و وجد جدی دوستداران هنر سینما را این همه به تاخیر نیندازند. اعتقاد دارم، "انتهای خیابان هشتم" به خاطر مکث و تاخیر در اکران و سکوت هیئت داوران جشنواره بین المللی فیلم فجر در دوره مربوطه، آنچنانکه شایسته است به حقوق خود دست نیافته و فاصله جدی آن با آثار دیگر سینمای ایران، به درستی دیده نشده است.

"انتهای خیابان هشتم" گوهری ناب است و با فیلمنامه پرقوت و صاحب ادعایش فیلمنامه نویسان دیگر آثار اکران نوروز را شرمنده می کند و یادآوری می کند که می توان با تکیه بر علم و قاعده و عصب های حساس یک هنرمند اصیل، سینمای ایران را همدوش آثار جهانی به عرصه رساند و به منظر نشاند.

نمی دانم امروز به خاطر اکران این اثر اصیل باید از کسی سپاسگزاری کرد یا خشمگین بر کسی عتاب کرد که چرا زودتر اکران نشده! اما هرچه هست شعف خود را از دیدن این اثر نباید پنهان کرد؛ که شاید پنهان کردنش گناهی بزرگتر باشد.

-سایت رسمی ایوب آقاخانی

-وبلاگ ایوب آقاخانی

-وبگاه ویکی پدیا

-سایت ایران تئاتر

علیرضا امینی:آدم سیاه بینی هستم

گفتگوی علیرضا امینی با روزنامه شرق رو میتونید ازاین لینک بخونید

علیرضا امینی  Alireza Aminiعلیرضا امینی  alireza amini

مرسده بابايي: در روزهايي كه گرفتن پروانه نمايش يك فيلم از گرفتن پروانه ساخت و توليد آن هم سخت‌تر شده، بايد خوشحال بود براي اكران فيلمي كه يك سال و نيم از ساخت آن مي‌گذرد. اين اكران ديرهنگام در مقايسه با ديگر فيلم‌هايي كه هنوز نتوانسته‌اند رنگ پرده را ببينند اتفاق مهم‌تري است. با عليرضا اميني در دفتر تهيه‌كننده «انتهاي خيابان هشتم» و در اتاقي كه ديوارهاي آن با پوسترهاي متفاوتي از فيلم پوشيده شده به گفت‌وگو بنشينيم تا او درباره اين فيلم، پرحاشيه يك سال و نيمه‌اش را بشكند. او اين روزها مشغول فيلم ديگرش است. «بلوك 9 خروجي 2» كه در مرحله پايان فيلمنامه و شروع پيش‌توليد قرار دارد. درباره فيلم او هم شايعاتي درباره حمايت‌هاي برخي افراد از آن مطرح بوده است.

متن گفتگو در ادامه مطلب

ادامه نوشته

!بالاخره در 25 اسفند 1390 اتفاق افتاد

حامد بهداد  انتهای خیابان هشتم 

از امروز اکران فیلم انتهای خیابان هشتم شروع شده با نرخ های جدید البته !

احتمالاً هم سانسور شده !

"انتهای خیابان هشتم" درجشنواره ۲۹ فجر از مسابقه و کلاً جشنواره کنار گذاشته شد و فقط در آخرین جشن مرحوم خانه سینما (پانزدهم) نمایش داده شد و حاصلش دو نامزدی برای تندیس زرین بهترین بازیگرنقش مکمل مرد (حامد بهداد)و بهترین طراحی لباس(منصوره یزدان‌جو ) بود.

انتهای خیابان هشتم  حامد بهدادحامد بهدادانتهای خیابان هشتم حامد بهداد

نام فیلم انتهای خیابان هشتم

سال ساخت 1389
کارگردان علیرضا امینی
تهیه کننده سید جمال ساداتیان
ژانر:درام
 
توضیحات بازیگران: حامد بهداد(موسی)، ترانه علیدوستی(نیلوفر)، صابر ابر دستیار کارگردان و برنامه ریز: علی تیموری، مدير فيلمبرداري: مرتضی غفوری ، طراح صحنه و لباس: منصوره يزدان‌جو، مدير توليد: مجتبي متولي، طراح گريم: ايمان اميدواري، دستيار دوم كارگردان: علي لنگرودي، عکاس: سید جواد سیدی