بیست و شش آبان و چند خبر

و امروز ۲۶ آبان تولد مارلون براندوی وطنی ما!

این یه پست با چند تا خبر جدید و فیلم های که  حامد بهداد در جشنواره فجر خوهاد داشت. امروز رو اینجوری بگذرونیم و براش پشت هم آرزوهای خوب خوب کنیم تا آیدا با سوپرایزش از راه برسه!

تولدش با بهترین آرزو ها مبارک:-)


سينماي ما- مهلت پایانی تحویل نسخه اولیه فیلم‌های بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر 30 آذر ماه است؛ زمانی که کارگردانان سرشناس و جوانان باید آثار خود را برای حضور در جشنواره به دفتر جشنواره ارائه دهند. دستان جشنواره فیلم فجر امسال از یک سو پر است و از سوی دیگر خالی؛ کارگردانان سرشناس قدیمی سینمای ایران امسال اثری برای عرضه در جشنواره ندارند و همه آنچه دست پر جشنواره محسوب می‌شود حاصل تلاش نسل فیلمسازان بعد از انقلاب است. مدیران سینمای ایران سال گذشته بر این نکته تاکید داشتند فیلم‌های حاضر در جشنواره حاصل مدیریت آنان نبوده،‌ اما امسال آنچه در بیست‌و‌نهمین جشنواره فیلم فجر روی پرده می‌رود حاصل پروانه ساخت‌هایی است که در دوران مدیریت جواد شمقدری صادر شده است؛ پروانه‌هایی که بخش قابل توجهی از آن به فیلم اولی‌ها اختصاص دارد.

کمال تبریزی، رضا میرکریمی، اصغر فرهادی، تهمینه میلانی و رسول صدرعاملی آثاری برای ارائه در این دوره از جشنواره دارند؛ جشنواره‌ای که به گفته مهدی مسعودشاهی دبیر جشنواره امسال از تاریخ 16 تا 26 بهمن ماه برگزار می‌شود. فیلم‌های آماده نمایش و در حال تولید سینمای ایران تصویری از جشنواره فجر پیش رو قرار می‌دهد.

لیست فیلم های حامد بهداد در جشنواره فیلم فجر:

عنوان فیلم

نام کارگردان

مرحله تولید

خلاصه داستان

بازیگران

زندگی با چشمان بسته

رسول صدرعاملی

آماده نمایش

داستان خواهر و برادری است که در محله زندگی شان با مشکلاتی روبرو می شوند....

عزت‌الله انتظامی،‌ترانه علیدوستی، حامد بهداد و فرهاد آئیش

جرم

مسعود کیمیایی

صداگذاری

بیست وهشتمین فیلم مسعود کیمیایی در فضای سالهای پیش از انقلاب می‌گذرد و داستان مردی است که نمی‌خواهد از عقیده‌ای که دارد تخطی کند.

پولاد کیمیایی، نیکی کریمی، حامد بهداد، جلال پیشوائیان و شبنم درویش

سعادت آباد (راویولی)

مازیار میری

تدوین

یاسی که در زندگی مشترکش با محسن دچار مشکل شده تصمیم می‌گیرد برای او جشن تولدی بگیرد.

لیلا حاتمی، حامد بهداد، هنگامه قاضیانی حسین یاری و مینا ساداتی

پرتقال خونی

سیروس الوند

تدوین

این فیلم روایت داستان مهندس میانسالی به نام والا است که در آستانه جدایی از همسرش است. در این بین دختر جوانی به نام ترمه برای طراحی دکور دفتر کارش می‌آید و رفته رفته این آشنایی به شکل‌گیری رابطه‌ای عاطفی می‌انجامد.

فریبرز عرب‌نیا، نیوشا ضیغمی، حامد بهداد، زیبا بروفه، آهو خردمند و ویشکا آسایش


«لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد

سينماي ما- فيلم سينمايي «لطفا مزاحم نشويد» به كارگرداني محسن عبدالوهاب جايزه نقره هجدهمين جشنواره بين‌المللي فيلم دمشق را شنبه شب دريافت كرد. بنا بر اعلام محمداطبايي (پخش مستقل‌هاي ايراني) فيلم «لطفا مزاحم نشويد» كه توسط محمد احمدي با مشاركت مركز گسترش سينماي مستند و تجربي تهيه شده است در اولين حضور بين‌المللي خود در پانزدهمين جشنواره فيلم پوسان در كره جنوبي به نمايش درآمد و در دومين حضور خود موفق به دريافت جايزه نقره هجدهمين جشنواره فيلم دمشق شد.
محسن عبدالوهاب و افشين هاشمي، بازيگر فيلم در سه روز نخست جشنواره به هنگام نمايش فيلم در دمشق حضور داشته و جايزه فيلم در روز اختتاميه توسط رايزني فرهنگي ايران در دمشق دريافت شد.
فيلم «لطفا مزاحم نشويد» كه توسط محمد اطبايي در مستقل‌هاي ايراني عرضه و پخش بين‌المللي مي‌شود در ادامه حضورهاي جهاني خود در بيست و پنجمين جشنواره بين‌‌المللي فيلم ماردل پلاتاي آرژانتين نمايش دارد كه امسال بخش ويژه‌اي را به سينماي مستقل ايران اختصاص داده و فيلم‌هاي «اشكان، انگشتر متبرك و داستان‌هاي ديگر» ساخته شهرام مكري، «فصل باران‌هاي موسمي» ساخته مجيد برزگر، «دويدن در ميان ابرها» ساخته امين فرج پور، «مغزهاي كوچك زنگ زده» ساخته هومن سيدي، «مرهم» ساخته عليرضا داوودنژاد و «لطفا مزاحم نشويد» را از 22 تا 30 آبان به نمايش مي‌گذارد. فيلم «شكارچي» ساخته رفيع پيتز فيلمساز ايراني مقيم فرانسه در بخش مسابقه و فيلمي ساخته حسن كشاورز ايراني مقيم آمريكا نيز در اين جشنواره حضور دارند.

"برگی از فيلمنامه " چای تلخ

حامد بهداد  حسین یاری  Hamed Behdad  ناصر تقوایی چای تلخ

آرتا پورملک

ناصر تقوايی فيلم جنگی «چای تلخ » را دی ماه سال ۸۲ کليد زد، اما به دليل مشکلاتی که عمده آنها به مسائل مالی و عدم حمايت مراکز دولتی مربوط می‌شد نيمه‌کاره رها کرد. اين فيلم که فيلمنامه و مضمون متفاوتی با ساير آثار جنگی سينمای ايران دارد، درباره تعرض يک سرباز عراقی به يک دختر جوان ايرانی و عشق يک‌طرفه او به اين دختر بود. حسين ياری، مرضيه وفامهر، مرتضی احمدی، مهدی احمدی، حامد بهداد و گلاب آدينه از بازيگرانی بودند که جلو دوربين تقوايی رفتند. بخشی از فيلمنامه «چای تلخ» را می‌توانيد در ادامه بخوانيد.

سکانس D ۱ - داخلی ـ بعد از ظهر ـ اتاق نشيمن

در اتاق باز می شود و دختر جوان به نشيمن می آيد ، می دود به سمت پيرزن ، اما با ديدن يک سرباز مسلح ديگر در آن سوی پنجره ، مردد می ماند و از ترس دوباره دستها را روی سر می گذارد .

سرباز راننده: بيا جلو ، نترس ، ما کاری با شما نداريم .
دختر جوان می خزد به آغوش پيرزن . زن سالخورده دست پر از چروک خود را بر سر او می گذارد.

افسر جوان که پس از کاوش خانه با احساس امنيت به راهرو برگشته ، با نرمش از پيرمرد می پرسد :
افسرجوان: کجا هس اينجا ؟‌
پيرمرد خيره به او نگاه می کند ، اما پاسخ نمی دهد .
افسرجوان: اينجا اسمش چيه ؟
پيرزن: اينجا ؟‌
افسرجوان: ها …
پيرزن حرف نمی زند . افسر رو می کند به دختر .
افسرجوان: … بگو ، از چه ميترسی ؟
دختر: اينجا … اينجا اسمش ايرانه .
سرباز پشت پنجره می خندد .
سرباز راننده: اينجا ، اين روستای شما اسمش چيه ؟‌
پيرزن: چه بگم والله …
سرباز راننده: دروغ ، يه دروغی بگو ديگه .
پيرزن: دروغ يعنی چه ، اسم نداره اينجا .
سرباز راننده: دروغ ميگی ، عجما همه شون دروغ ميگن .
پيرمرد ، برافروخته از اين تهمت ، به حرف می آيد .
پيرمرد: ما عربيم ، اينجا هم اسمش نخلستانه ، مال خودم.
افسرجوان : نترس ، ما راهه گم کرديم ، اومديم راه بپرسيم و بريم . تشنه هم هسيم …
و مثل يک دوست مهربان می نشيند کنار پيرمرد .
سرباز راننده: سرکار بهتره زودتر بريم .
افسرجوان : بيا تو ، من تشنمه . خاله ، يه استکان چايی ميدی بخوريم ؟
سرباز از پنجره دور می شود . پيرزن به دختر نگاه می کند و او با ترديد به طرف راهرو می رود . افسر جوان کلاهخود را از سر بر می دارد و با کف دست صورت خودش را باد می زند .
افسرجوان : نگفتی اين جاده کجا ميره .
پيرمرد : هيچ جا ، همينجا …
سرباز بدبين که از در تو آمده می گويد :
سرباز راننده: بازم دروغ .
پيرمرد : آخر خط که عجما ميگن ، يعنی همينجا . اونطرف ديگه هوره … اين رفيق تو ميدونه هور يعنی چه ؟ … راه نداره خُب ، اما تو اگه ميخوای بری برو ، تا داخل خاک عراق مردابه .
سرباز که از کنار او گذشته ، جوری می ايستد پای پنجره که از لای در حياط جيپ را ببيند .
افسرجوان : سربازای ما کی اومدن اينجا ؟
پيرمرد : سرباز ؟ اينروزا هيچ دیّاری از اينجا رد نشده غير از شما دو تا .
افسرجوان : خونه ها همه خاليه ، مردم پس چرا رفته ن ؟
پيرمرد: جنگه ، تو خبر نداری ؟‌.. همون روز اول که جنگ شد ، همه با هم رفتن .
افسرجوان: تو چرا نرفتی ؟
پيرمرد پاسخ نمی دهد . سرباز که ديگر کم حوصله می نمايد ، به سوی او نشانه می رود .
سرباز راننده: بگو ، يه دروغ ديگه بگو .
پيرزن: سرتفنگشه بگو بگيره اونطرف . شما دو تا چه جور سربازی هسين که فرق عربه از عجم نميشناسين ؟ لابد طرفدار شما بوده که نرفته اينجا مونده .
پيرمرد به او چشم غره می رود . افسر جوان انگار که متوجه دروغ پیـرزن نشده ،‌تظاهر می کند به مهربانی .
افسرجوان: خسته شدی سر پا ، خاله بگير بشين .
پيرزن گوشه ی سکوی روبرو می نشيند .
افسرجوان انگار که بخواهد درستی حرف پيرزن را بيازمايد ، رادیــو را بــه طر ف خود می گرداند و به پيرمرد می گويد :
افسرجوان : به کجا داشتی گوش ميدادی ؟
و راديو را روشن می کند . مارش می نوازد و گوينده ی برنامه ی فارسی راديو بغداد ، برای توجيه ناکامی ارتش عراق در فتح سريع خرمشهر ، دارد جوانان مرزنشين عرب ولی ايرانی را به خيانت متهم می کند …
دختر با يک سينی کوچک و دو استکان چای داغ به سوی ميز می آيد . خشـم فرو خورده ی او از شنيدن اخبار استکانها را به لرزه انداخته . دختر استکانها را می گذارد روی ميز و به افسرجوان قند تعارف می کند ، ولی او که گوش سپرده به راديو با پشت دست قندان را پس می زند .
پيرمرد: قند اگه نميخوری خرما هس .
افسرجوان : من تلخ ميخورم .
پيرزن که از شنيدن اخبار کلافه می نمايد ، رو می کند به سرباز .
پيرزن: بيا . او دروغ ميگه يا ما ؟ ده روزه حالا ، بچه های خرمشهر هنوز دارن ميجنگن ، اما اين تو راديو هر روز ميگه گرفتيمش .
افسرجوان استکان را بر می دارد و نگاه می کند به چای خوشرنگ ، با غرور می گويد :
افسرجوان : امشب يا فردا محمره ديگه آزاد ميشه ،‌نيروهای ما اگه همينجور جلو برن ، چند روز ديگه کارون ميشه مرز عراق با ايران .
و يک جرعه چای می نوشد ، اما لب او می سوزد .
دختر جوان طاقت نمی آورد ساکت بماند .
دختر : شما دو تا راهتونه گم کردين يا اومدين مهمونی ؟‌
افسرجوان انگارکه تازه دخترک را ديده ، باتحقير اندام لاغروچهره ی برافروخته ی اورا برانداز می کند.
افسرجوان : دخترته ؟
پيرمرد: نه ، نوه مه .
پيرزن: با دخترمون چه فرقی داره .
افسرجوان : يه فرقی داره … اين نوه ی تو مثل دختر عربا حرف نميزنه .
پيرزن: اينجا ، تو مدرسه معلمه .
افسرجوان : ها ،‌ پس با سواده … عربی درس ميدی يا عجمی ؟
دختر خيره می شود توی چشم او ، اما سکوت می کند .
افسرجوان : … پس ننه ش کو ، باباش کجان ؟‌
پيرزن : اهواز . باباش کاسبه ، دکون داره تو اهواز .
دختر : اول گفتی راهته گم کردی ، بعد گفتی تشنه ته ، اگه اومدی از اوضاع اينجا سر در بياری ، من برات ميگم ، اونطرف همه ش مردابه ، اينطرف مرز شما، اونطرفم قشونتون . از روزی که شما حمله کردين از همه طرف ما تو محاصره افتاديم ، ده روزه از همه جا بيخبريم ، اگه تشنه ته چايی ته بخور برو .
افسر جوان استکان چای را يکنفس می نوشد و بر می خيزد. سرباز راننده می کوشد جلو شر را بگيرد .
سرباز راننده: سرکار بيا بريم .
افسرجوان : اين جنگه ما به خاطر خودمون شروع نکرديم ، خانم معلم … به خاطر آزادی محمره ، به خاطر نجات شما بيشعورا مجبور شديم بجنگيم …
دختر : اين شهری که تو خيال ميکنی امشب آزاد ميشه ، اسمش خرمشهره نه محمره . تو مستی …
افسر جوان با پشت دست ضربه ی سختی به صورت او می کوبد . پيرزن به هواداری دختر بين آن دو حايل می شود. افسرمچ دست اورا می گيرد و کشان کشان به سوی در می برد . پيرمرد يورش می برد به سوی او ، اما سرباز از پشت سر و با قنداق اسلحه ضربه ی مرگباری می کوبد به گيجگاه او . افسرجوان پيرزن را از در هل می دهد توی حياط ، دخترک وحشت زده به اتاق خود می گريزد و در را می بندد . پيرمرد کف اتاق افتاده و در خون خود غلت می زند . پيرزن جيغ کشان به سمت جاده می دود … سگ پارس می کند .
سرباز راننده: سرکار ول کن ، بيا بريم .
افسرجوان : چايی ته بخور ،‌ ميريم

لینک اصلی: رادیو فردا

"دوبله "  جرم

صداي فيلم «جرم» آخرين ساخته مسعود كيميايي دوبله مي‌شود و بيست و نهمين ساخته مسعود كيميايي علاوه بر نسخه با صداي سرصحنه با نسخه دوبله به اكران عمومي درخواهد آمد.

به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي فيلم، خسرو خسروشاهي مديريت دوبلاژ و سرپرست گويندگان فيلم «جرم» است و بزرگاني چون منوچهر اسماعيلي، چنگيز جليوند، ناصر مدقال‌چي، خسرو شمشيرگران، حسين عرفاني، منوچهر والي‌زاده، مينو غزنوي، زهره شكوفنده، و... در فيلم «جرم» صداپيشگي خواهند ‌كرد. دوبلاژ فيلم «جرم» از 22 تا 27 آبان به مدت يك هفته در استوديو "رها " انجام خواهند ‌شد.
پس از سال‌هاي ابتدايي دهه هفتاد، كه دوبله فيلم‌هاي ايراني با حضور تكنيك صدابرداري سرصحنه كاملا به فراموشي سپرده شد و در كارنامه مسعود كيميايي نيز پس از فيلم «دندان مار» (1371) همه فيلم‌ها با صدابرداري سرصحنه ساخته شدند، اكران «جرم» با صداي دوبلورهاي شناخته شده كه صدايشان با تاريخ سينما در ايران آميخته است، مي‌تواند اتفاق تازه‌اي در اكران باشد.
ديگر صداپيشگاني كه حضورشان در اين فيلم قطعي شده، عبارتند از: ناصر نظامي، مهوش افشاري، كتايون اعظمي، همت موميوند، غلامرضا مهرزاديان، افشين زينوري، سميه موسوي، فريبا رمضان‌پور.
خسرو خسروشاهي هنوز مشغول مذاكره براي ديگر نقش‌ها است. فيلم «جرم»، حال و هواي اجتماعي، سياسي و تاريخي دارد و در فضاي سال‌‌هاي پيش از انقلاب مي‌گذرد به همين خاطر مسعود كيميايي براي نزديك شدن به سينماي گرم دهه 50 كه بخش عمده آن مديون دوبلورهاي شاخص آن دوره بود تصميم گرفت كه علاوه بر صداي سر صحنه از دوبله نيز براي تازه‌ترين فيلم خود بهره ببرد. داستان فيلم «جرم» درباره مردي است كه نمي‌خواهد از عقيده‌اي كه دارد تخطي كند.

منبع : فارس

 

حامد بهداد در كانادا جلوي دوربين مي‌رود

خبرگزاري فارس: فيلم سينمايي «هفت دقيقه تا پاييز» ساخته عليرضا اميني در ونكوور كانادا اكران عمومي مي‌شود. اين در حالي است كه «حامد بهداد» قرار است به‌زودي در يك فيلم سينمايي تازه در اين شهر جلوي دوربين برود.

به گزارش خبرگزاري فارس، شاهرخ بحرالعلومي مدير عامل پرشيافيلم اعلام كرد كه با توجه به حضور حامد بهداد و هماهنگي‌ با بشرا فيلم (تهيه‌كننده فيلم)، اكران ويژه «هفت دقيقه تا پاييز» به زودي و با حضور حامد بهداد در ونكوور كانادا برپا خواهد شد.
وي افزود: پس از اين اكران ويژه، فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» به مدت دو هفته در ونكوور اكران عمومي‌ خواهد شد.
بحرالعلومي خبر داد: در حال حاضر با حامد بهداد براي يك فيلم سينمايي كه قرار است به زودي در تورنتوي كانادا كارگرداني كنم، مشغول همكاري هستيم و حضور حامد در اينجا بر شناختش از جامعه مهاجر خواهد افزود.
اطلاعات بيشتر پيرامون اين فيلم، در آينده منتشر خواهد شد.
انتهاي پيام/ا-4

فوران تکنيک

حامد بهداد  Hamed Behdad

زماني که «سايه آفتاب» پخش شد و از طريق اين مجموعه با چهره دو جوان روبه رو شديم که تصويري جديد از قواعد رفتاري و گفتاري پايين شهري ها در قاب تلويزيون ارايه کردند، شايد تصور اينکه در مدت زماني کوتاه اين دو به بازيگران معروفي بدل شوند، به ذهن هيچ کس نمي رسيد اما حس درست در اجراي هر نقش و فاصله گذاري صحيح ميان المان هاي حسي وقواعد تکنيکي باعث شد تا هنرنمايي هاي آنها به چشم بيايد و مخاطب در حالي با چهره اي منطبق بر جوانان ايراني معاصر در تمامي وجوه رفتاري و گفتاري و قواعد تيپولوژي هنري از طريق نقشآفريني اين دو آشنا مي شد که در ديگر تلا ش هاي بازيگران جوان، حدود اجرا از قواعد تيپ فراتر نمي رفت و بيشتر با شبح و کاريکاتوري ازجوان ايراني در نقش هاي سينمايي روبه رو مي شديم که اغراق در تمامي ويژگي ها و حالا ت، شاخص رفتاري آنها به شمار مي رفت و از اين رو وقتي پژمان بازغي و حامد بهداد در مجموعه  «سايه آفتاب» به آن تصوير زنده و جاندار از جوان پايين شهري رسيدند، تمامي مخاطبان حتي ديالوگ هاي اين بازيگران و سبک گويشي آنها را تا مدت ها در ذهن داشتند.
 در زاد روز حامد بهداد فرصتي به دست آمده تا درنگي کوتاه بر شمايل هنري وي داشته باشيم; از اين بعد تصويري که با شنيدن نام بهداد در ذهن مخاطب شکل مي گيرد شمايل يک جوان پرفعل و انفعال است که رسم زمانه را بر نمي تابد و برضد آن بر ميآشوبد.
چنين تصويري از حامد بهداد که شور دروني و ميل بي حد و حصر به بازيگري را با هيجان اغراقآميزي از برونگرايي حالا ت کاراکتر در ميآميزد تا در آثار متقدم اين بازيگر جلوه اي پررنگ داشته و بهداد در حالي در طيف اجرايي جوان پايين شهري ، بالا شهري، مذهبي ،  معترض و بدمن، قامت هنري خود را صيقل داده که حتي دقيقه اي حضور در آثار سينمايي را با صفات منحصر به فرد خود از جمله رفتار هرج و مرج گون و ستيزگي هاي ا جتماعي، به فرصتي طلا يي براي آن فيلم بدل کرده است و منطبق بر همين ويژگي هاي رفتاري است که تصور حضورش  در نقش فردي آرام و خونسرد، کمي خارج از قاعده به نظر مي رسد. در واقع  آنچه از «سايه آفتاب» تا کنون به عنوان وجهي پررنگ از حضورهاي سينمايي و تلويزيوني اش قابل رهگيري است جلوه نمايي در نقش هاي پرتنش با رفتارهاي برونگرايانه اغراق  گون است و حتي در بينابين  اين  نقش آفريني ها، حضوري گرم  در کاراکتر فواد نيز شمايل جوان عاصي را نمي شکند و اينگونه است که هنر بازيگري  بهداد که از تصويري کم رنگ در «سايه آفتاب» شروع شد و با نقش  محوري در «روز سوم»  به اوج رسيد در ميانه مسير و در قالب هايي چون «بوتيک»، «کافه ستاره» و «دايره زنگي» به وجهي  تکاملي  انجاميد تا با «محاکمه  در خيابان» گوشه هايي ديگر از توان وي را در  معرض ديد قرار داد تا بيش از  هر وقت ديگري، قدرت فني اش را در ترسيم  نقش نشان دهد و بر اين نکته تاکيد نمايد که بازيگر بزرگ معنا بخش نقش هاي سينمايي است.

نويسنده : نيما بهدادي مهر

منبع:روزنامه مردم سالاری

بهداد؛ نگین بازیگری دهه 80 سینمای ایران

حامد بهداد در فیلم سینمایی "لطفا مزاحم نشوید" سیمایی تازه از خود و تصویری تاثیرگذار از توانایی‌هایش ارائه داده است.
به گزارش خبرنگار مهر، حامد بهداد در این سال‌ها تنها یکی از مهمترین بازیگران سینمای ایران نبوده، موضع‌گیری‌های تند و تیز و غیرمتعارف و رفتارهای گاه غریبش از او سیمایی ساخته که برای عده‌ای محبوب است و برای گروهی دیگر آزاردهنده. در جامعه‌ای که فروتنی و تواضع امتیاز است اعتماد به نفس بیش از اندازه حامد بهداد سرمنشاء ماجراها و حاشیه‌های بسیار بوده است.

حامد بهداد   Hamed Behdda

اما بهداد فارغ از این موضع‌گیری‌ها همچنان بر مداری می‌چرخد که خود می‌خواهد، از سویی به دلبستگی‌هایش در حوزه موسیقی و عکاسی می‌پردازد و از طرفی در فیلم‌هایی بازی می‌کند که گاه ارتباط مستقیم با هم ندارند، چگونه می‌توان توجیه کرد بازیگر "حس پنهان"یا "تسویه حساب" در "محاکمه در خیابان" بازی کند یا سر از "کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره" در بیاورد؟ نبوغ انکار ناپذیر او در بازیگری است که با وجود اخلاق غریبش این اعتماد را در کارگردان‌هایی مثل عباس کیارستمی و مسعود کیمیایی به وجود می‌آورد که تجربه همکاری با بهداد را از دست ندهند.

 
حامد بهداد مثل هر بازیگر باهوشی نیاز به همراهی و همفکری کارگردانی درجه یک دارد، زمانی که تصمیم می‌گیرد تجربه‌گرایی را از سر بگذراند نتیجه این می‌شود که نام و اعتبارش را در فیلم‌هایی هزینه می‌کند که نه تنها به کارنامه حرفه‌ای اش نکته‌ای اضافه می‌کنند بلکه توانایی‌هایش را هم نشان نمی‌دهند. بهداد که از بازیگری لذت می‌برد هنوز آن قدر سخت‌گیر نشده که لذت تجربه نقش‌ کوتاه را به بازی در نقش‌ اول واگذار کند اما باید حد و مرزی برای این تجربه کردن قائل باشد.

این روزها می‌توان بازی متفاوت حامد بهداد را در اپیزودی از فیلم سینمایی "لطفا مزاحم نشوید" به کارگردانی محسن عبدالوهاب دید، بازی در فضایی واقع‌گرا و مستندگون باعث شده آنچه از بازی بهداد در ذهن داریم کنار بگذاریم و شاهد این باشیم که او چه خوب در دل فضای واقع‌گرای فیلم جای گرفته است. او که متهم می‌شود به اغراق در بازی، در این نقش کوتاه فرصت داشته تا در قالب مردی جوان و شکست خورده ظاهر شود. مردی که تکه‌ای از پازلی است که تصویر کلی شهر تهران و ساکنانش را مقابل دیدگان مخاطب ترسیم می‌کند. حامد بهداد که معمولا تصویری از عصیان و ناآرامی را در بازی‌هایش متبلور کرده این بار بازی در سکوت را به خوبی نشانمان می‌دهد.

حرکات، نوع دیالوگ‌گویی، حتی فیزیک و گریم بهداد در این فیلم متناسب با سیمای تازه‌ای است که کارگردان از این بازیگر ارائه می‌دهد، بهداد با هوشمندی رفتارهای آشنای خود را حذف و به قالب شخصیت نزدیک می‌شود. یکی از امتیازهای بازی بهداد در این فیلم استفاده درست از میمیک است. رنج و استیصال مرد را نه فقط در موقعیت سختی که در آن گرفتار شده که در چهره و چشمهای بهداد می‌توان دید.

بازیگری که در فیلم‌های "روز سوم"، "کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره"، "هفت دقیقه تا پائیز" و نمونه‌هایی از این دست نشان داده که رمز و راز برون‌گرایی در بازی را خوب می‌داند و در "لطفا مزاحم نشوید" مانند "هر شب تنهایی" با حذف نشانه‌های بیرونی تبحرش در بازی درون‌گرا را نشان می‌دهد. حامد بهداد را می‌توان مهمترین بازیگر دهه 80 سینمای ایران دانست. بازیگری که ویژگی‌های ظاهری ستاره‌های این سینما را ندارد اما با ممارست در حرفه‌اش به محبوبیت رسیده است.

بازیگری که با وجود اخلاق متفاوت و تعلق نداشتن به گروه و باند خاص هوادار دارد، توانایی‌اش را به کارگردان‌های این سینما ثابت کرده و تعداد قابل توجهی نقش ماندگار از خود به یادگار گذاشته است. کدام بازیگر جوان به اندازه بهداد نقش خاطره‌انگیز در کارنامه دارد؟ کدام بازیگر به اندازه او در جشنواره فیلم فجر بی‌مهری دیده اما از سوی تماشاگران و منتقدان دیده و تحسین شده است.

دهه 80 دوران افول ستاره‌های چشم روشنی است که می‌خواستند گیشه‌ها را تصاحب کنند، ستاره‌هایی که با وجود ادعاهایشان یا از سینما و بازیگری فاصله گرفته‌اند، یا درگیر پروژه‌هایی شده‌اند که فقط برای فروش ساخته شده‌اند. حامد بهداد در کمتر از یک دهه تعدادی از بهترین تجربه‌های بازیگری سینمای ایران را به نام خود ثبت کرده و این برای یک بازیگر امتیاز بزرگی است.

حامد بهداد روي جلد ماهنامه فيلم


شماره: ۴۱۷ (آبان 1389)


 فهرست مطالب

سینمای ایران-خشت و آینه: یادداشت‌های نویسندگان مجله درباره‌ی نكته‌هایی در متن و حاشیه‌ی سینمای ایران
رویدادها: فیلم‌های تازه: خانه‌ی پدری (كیانوش عیاری)، سبب من (بهرام بهرامیان)، خاك و آتش(مهدی صباغ‌زاده)، گلوگاه (محمدابراهیم معیری)،پیاده‌روی بزرگ [فیلم كوتاه] (نیما عباس‌پور)/  نمایشگاه‌های سه سینماگر (آهو خردمند، بابک برزویه، لیلا اوتادی): از مشق تا نقش/ سیستم اكران و گناه بازیگر/ درگذشت رضا خندان (1389-1332) و منوچهر حقانی‌پرست (1398-1330)/ جنگ مغلوبه: واقعه‌نگاری اختلاف خانه‌ی سینما و معاونت سینمایی/ كشتی دوستی در اروندرود با حضور سینماگران برگزار شد/ فیلم های در دست تولید/ جشن انیمیشن، پنجمین تكه از جشن سینمای ایران
گپ: با كاظم معصومی: توانی نمانده است و بابك حمیدیان: هنوز از خط خارج نشده‌ام
خبرهای كوتاه: سرمایه‌گذاری برای تولید فیلم در همدان/ بازسازی سینما شکوفه‌ی تهران/ تنها سینمای یاسوج پاركینگ شد/ شورای مرکزی جدید انجمن منتقدان/ هك سایت خانه‌ی سینما/ جشنواره‌ی فیلم‌های صنعتی
ایستگاه آبان: خبرهایی از خاطره اسدی/ مجید برزگر/ لیلا حاتمی/ سامان سالور/ محمدرضا سکوت/ نازنین فراهانی/ نازنین مخفم/ مهرداد میرکیانی
دیده‌بان: 64 پروانه‌ی ساخت در شش ماه: «این فیلمارو كجا نشون می‌دن؟»
اشاره به دور: سینمای ایران در پوسان/ فیلم‌برداران ایرانی در فرانسه/ مستندهای تهرانی در جشنواره‌ی دیدار
 امیر نادری در توکیو «کات» می‌دهد: سنگی در دریاچه‌ی ساکت و بی‌تحرک سینمای ژاپن
نمایش خانگی: نگاهی دیگر به دوبله‌ی سریال 24/ گپی با فرزاد مؤتمن: همیشه حق با منتقدان است!/ استقبال از قهوه‌ی تلخ و پوپك و مش ماشاالله/ تا یار كه را خواهد.../ گپی با محمدمهدی جعفری، مدیر مؤسسه‌ی قرن 21: كار ما تولید نیست/ ورود فیلم‌های كلاسیك تاریخ سینما به بازار خانگی: بن‌حور با صدای رسا / تازه‌های شبكه‌ی نمایش خانگی/ نگاهی به چند فیلم: بی‌ستاره(بهمن گودرزی)/ قاطینگا و پاتینگا در شهر (سیدوحید حسینی)/ حرفه‌ای‌ها (پوران درخشنده)/وقت اضافه (مهرداد خوش‌بخت)/ و...
صدای آشنا: درباره‌ی دوبله‌ی انگیزه‌ی مضاعف/ آخرین دوبله‌ی ماجرای نیمروز
پروانه‌ها بی‌پرواز: گزارش بیست‌وچهارمین جشنواره‌ی فیلم‌های كودكان و نوجوانان (همدان، 20-16 مهر)

سینمای جهان- نمای دور: رونق اقتصادی سینمای هندوستان و بحران اقتصادی چند كمپانی هالیوودی: آیا بالیوود، هالیوود را می‌بلعد؟/ گفت‌وگو با كاترین دونوو: با عشق به سینما زندگی می‌كنم
خبرهای كوتاه: نفرین هابیت!/ فیلم ساختن با اعمال شاقه/ تلفیق فیلم دیدن و مجلس بالماسكه/ آنجلینا جولی نویسنده و كارگردان/ مخالفت وودی آلن با پیری!/ پسر هنر‌دوست قذافی/ بازگشت «خون‌آشام» و «فانتوماس»/ آخرین تصویر دنیس هاپر/ بالاخره بازیگر فیلم فینچر پیدا شد/ سارکوزی در سینما/ مستند سه‌بعدی ورنر هرتسوگ 
- نمای متوسطعسل Bal / Honey (سمیح كاپلان‌اوغلو)، پوتیش Potiche (فرانسوا اُزون)، گودال The Hole (جو دانته)، با غریبه‌ی سبزه‌روی قدبلندی آشنا خواهی شد You Will Meet a Tall Dark Stranger (وودی آلن)
- فیلم‌های روز: در باب انسان‌ها و خدایان Des hommes et des dieux / Of Gods and Men (اگزاویه بووآ) و گفت‌وگو با كارگردان/ ماشِته Machete (رابرت رودریگز/  ایتن منیكوییس)/ تشنگی Thirst / Bakjwi (پارك چان‌ووك)
- نمای درشت: یك مرد جدی A Serious Man (جویل كوئن/ ایتن كوئن)، نقدهایی بر فیلم و گفت‌وگویی با كارگردانان
- درگذشتگان: درباره‌ی تونی كرتیس و گفت‌وگوی دخترش جیمی لی كرتیس با او، نورمن ویزدام
بازخوانی‌ها: اولین تجربه‌ی سینمای پاكستان در ژانر وحشت/ آرتور پن و زدن به سیم آخر/  به‌مناسبت انتشار نسخه‌ی بلو-ری بی‌گناهان 

نقد فیلم
سن‌پطرزبورگ (بهروز افخمی) و گفت‌وگو با بازیگرانش پیمان قاسم‌خانی و محسن تنابنده/ باد در علفزار می‌پیچد (خسرو معصومی) و گفت‌وگو با معصومی درباره‌ی سه‌گانه‌اش/ چهار نقد بر فیلملطفاً مزاحم نشوید (محسن عبدالوهاب) و گفت‌وگو با كارگردان/ مُلك سلیمان (شهریار بحرانی) و گفت‌وگو با مدیر فیلم‌برداری‌اش حمید خضوعی ابیانه/  زخم شانه‌ی حوا (حسین قناعت)/ شكلات داغ (حامد كلاهداری)/ بعدازظهر سگی سگی (مصطفی كیایی)/ نخودی (جلال فاطمی)/  ...و آسمان آبی (غزاله سلطانی)
گزارش اكران: فیلم‌های اكران شده در تهران از 21 شهریور تا 18 مهر 1389
موسیقی فیلم: نگاهی به موسیقی فیلم سن پطرزبورگ/ موسیقی اریژینال یا انتخابی؟: با نگاهی به موسیقی داستان عامه‌پسند   
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شماره‌ی 96 (نیمه‌ی دوم مهر 1369) و شماره‌ی 97 (آبان 1369) ماهنامه‌ی «فیلم»

-----------------------------------

لطفاً مزاحم نشوید: آهسته اما عمیق بران!
محسن سیف: لطفاً مزاحم نشوید! طنازترین و تلخ‌ترین فیلم اجتماعی دهه‌ی اخیر سینمای ایران است. طنز تلخ و سیاهی كه با پس زدن زرق‌وبرق‌های فریبنده‌ی بیرونی روح جامعه‌ی سردرگم شهری را عریان به نمایش می‌گذارد. واقع‌گرایی تندوتیز و تلخ فیلم همه قیچی‌هایممیزی را كند می‌كند. با یك وجدان بیدار هیچ‌كدام از نماهایلطفاً مزاحم نشوید! را نمی‌شود داد دم قیچی. مگر آن‌كه كسی حاضر باشد روح خود را قیچی كند... پس لطفاً مزاحم نشوید!

آدم‌های بی‌رتوش شهر بی‌ترحم
جواد طوسی: مدت‌هاست كه دلم لك زده تا در گستره‌ی «سینمای اجتماعی» فیلمی را ببینم كه تصویر عینی این زمانه باشد. یك اثر عمیق اجتماعی این قابلیت را دارد تا از بُعد جامعه‌شناختی و مردم‌شناسانه، به سند زنده‌ی دوران خودش تبدیل شود. قاعدتاً فعالیت‌های پراكنده‌ی محسن عبدالوهاب در حیطه‌ی سینمای مستند، هم‌چون فیلم‌های لاخ‌مَزار وهمسران حاج‌عباس و كارهای مشتركش با رخشان بنی‌اعتماد در گیلانه و خون‌بازی و همكاری در نرگس (به عنوان منشی صحنه)، زیر پوست شهر (دستیار و برنامه‌ریز) و زینت ساخته‌ی ابراهیم مختاری (مجری طرح)، تجربه‌های خوبی برای شكل‌یابی این اولین فیلم بلندش بوده‌اند. علاوه بر نگاه مستندگونه و دغدغه‌های اجتماعی او در آثار مستقل و مشترك قبلی‌اش، ‌همان طنز جاری در همسران حاج‌عباس را در لطفاً مزاحم نشوید هم (منتها تلخ‌تر) می‌بینیم...

با خشم به شهر بنگر
محمد باغبانی:
 تمسخر عبدالوهاب (منصفانه‌تر بگویم، تمسخر دل‌سوزانه‌ی فیلم) با نمایش زندگی یك مجری تلویزیون به عنوان نمادی از وضعیت یك رسانه‌ی غول‌پیكر آغاز می‌شود. در واقع موضع تلخ و نومیدانه‌ی فیلم نسبت به تهران یك دلیل اصلی دارد و آن فرهنگ مزاحم و نااصیل این شهر است. تلویزیون به عنوان تولیدكننده‌ی اصلی این فرهنگ در اپیزود اول فیلم، به‌شدت مورد حمله و نقد قرار می‌گیرد. خلاصه‌ی مضمونی این بخش این است كه تلویزیون بهرام را به موجود دیگری تبدیل كرده و البته دلیل این نیست كه بهرام مثلاً مانند كاراكترهای فیلم هانكه یا لینچ تلویزیون می‌بیند، بلكه مشكل فراتر از این حرف‌هاست. او در تلویزیون كار می‌كند...

چشم انداز شماره  417

باتشكر از بچه هاي كمپ