صحبت های جانانه حامد بهداد

حامد بهداد  Hamed Behdad  حامد بدیعی 

حامد بهداد  هفت صبح  chelcheragh  40cheragh  Hamed Behdad

حامد بهداد  هفت صبح

حامد بهداد  هفت صبح

بخشهایی از مصاحبه در ادامه مطلب

- فیلم سعادت آباد در سینمای ایران یک استثناست .هرکس از فیلم خوشش نیامده آن را نفهمیده ومن اصلا قبولش ندارم . هرکس که این فیلم را دیده و دوست داشته دمش گرم ،خیلی هم شعور دارد . سعادت آباد فیلم بسیار خوبی است از آن بهتر دیگر فیلم نیست .
-اینکه می‌پرسید اگر مهرجویی تمام پیشنهادات شما را برای فیلم نارنجی پوش قبول می کرد نتیجه بهتر

می شد؟ باید بگویم نه نتیجه بهتر نمی شد . ما به خدمت استاد مهرجویی صد در صد تسلیم هستیم . همین طور استاد کیمیایی . ما مدیون اینها هستیم . تقوایی کیارستمی بیضایی و عیاری و تمام اساتید سینما...آنهایی که جدی جدی کارشان خوب است .نه این کارگردانهای الکی دولکی .

-برای اولین بار که می خواستم برای کیمیایی کار کنم  (یعنی یک سکانس در فیلم محتکمه در خیابان )شب قبل از فیلمبرداری از ترس خوابم نمی برد. سر لوکیشن وقتی دیدمش گفتم آقای کیمیایی من از دیشب تا به الان نخوابیدم می توانید کمکم کنید . خندید شروع کرد به مسخره کردن من و گف برو وایسا کارت را بکن .گفت حواسم بهت است .وقتی یواش یواش شروع به تمرین دیالوگها کردم حواسش بهم بود از کنار من رد می شد و می شنوید چه می گویم و می گفت مثلا اینجایش را اینجوری کن . خودش کنار من بازی می کرد. نقشه را گذاشته بود جلوی من ومی گفت از اینجا برو از اینجا بیا.

-مهرجویی هم همینطور است خودش سر نقشه است اصلا لازم نیست شما کاری کنید . شما سوار این کشتی شو پاروهم نزنی خودش می رود . جزیره ها را به شما نشان می دهد گرداب ها سیلاب ها . باران که می آید خودش بادبان را می کشد . همه چیز را تحت کنترل دارد و توهی ازاین سفر لذت می بری .حالا برو سر فیلم کار گردانهای دیگر هی پارو بزن ،هی جون بکن ،مگر می رود؟ آخرش هم یک مشت نقد بد و بیراه نثارت می کنند.

منبع:آرشیو نشریات کمپ-مصاحبه مهسا همتی با حامد بهداد در روزنامه هفت صبح -۲۸آذر۱۳۹۰

فایل pdf

ادامه نوشته

بازی حامد بهداد در «بیتابی بیتا» آغاز شد

به گزارش خبرگزاری فارس :  

«حامد بهداد» از امروز به گروه سازنده فیلم سینمایی «بیتابی بیتا» ساخته مهرداد فرید پیوست.

او که نقش اصلی مرد قصه این فیلم را به عهده دارد بر اساس برنامه‌ریزی تولید، از صبح امروز در مقابل دوربین این فیلم قرار گرفت تا در سکانس‌های مربوط به خود به ایفای نقش بپردازد.
عوامل عبارتند از: بازیگران: حامد بهداد، الهه حصاری، فریبا کوثری، مجید مشیری، ذبیح افشار، نگار حسن‌زاده، شیوا خنیاگر، مانا عمویی، بهزاد جعفری، بهزاد اشکان، عصمت الملوگ قجر، غلامرضا عسکری. گروه کارگردانی: کارگردان: مهرداد فرید، برنامه‌ریز و دستیار اول کارگردان: علی مردانه، دستیار دوم کارگردان: علی‌رضا فولادشکن، منشی صحنه: الهام راد ، گروه نویسندگان فیلمنامه: مهرداد فرید و مرجان علیزاده (بر اساس طرحی از مهرداد فرید)، گروه فیلمبرداری: مدیر فیلمبرداری؛ مرتضی غفوری، دستیار اول: فرهاد خمسه، گروه فیلمبرداری: عبدالله غفوری، آرش سیفی، مهدی شیردل، حمید مرادی، تدوین‌گر: ابراهیم سعیدی، جلوه‌های ویژه رایانه: محمد استاد، صدابرداری، صداگذاری و ترکیب صداها: بهمن اردلان، دستیار صدابردار؛ مهدی یگانه: استودیو صدا: بهمن، طراح چهره‌پردازی: محسن ملکی، مجریان چهره پردازی: سولماز صدرالاشرافی، مهرداد حیدر خانی و صبا فرید، طراح صحنه و لباس: سحر شهامت، دستیاراول صحنه و لباس: مهدیه اعظمی، دستیار صحنه: محسن یزدان‌دوست، عکاس و تصویربردار پشت صحنه: مژده لباسچی، مدیر تولید: هومن رضوانی، مدیر تدارکات: کاظم نامنی، دستیاران تدارکات: رسول کجوری، مجید نامنی، امور مالی: رویا همایونیان، نقلیه: مهدی نامنی، جعفر نامنی، سینه موبیل: ابوالفضل رفعتی، پذیرایی؛ حکیم ولی‌زاده، مشاور امور حقوقی: بهزاد عبدالله‌زاده.
«مهرداد فرید» در کارنامه خود تاکنون فیلم‌های سینمایی «آرامش در میان مردگان»، «همخانه»، «از ما بهترون» را به ثبت رسانده است

جدایی نادر از سیمین" نامزد جایزه گلدن گلوب شد "

حامد بهداد 

*من از طرف خودم و همه طرفدارای حامد این موفقیت بزرگ رو به آقای فرهادی و عوامل فیلمش تبریک میگم . انقدر جدایی ... کاندید جشنواره های کوچیک و بزرگ شده که خودش یه وبلاگ خبری فقط برای اعلام کاندیداش میخواست ، گلدن گلوب یه جورایی خیلی خاص و دوست داشتنیه گفتم اینجا خبرش رو حتماً بیارم ،دیگه این از معدود پستهاییه که میشه فقط از حامد حرف نزد و یکم از اونوریا گفت وراجی های منو میتونید نخونید D:  پارسال یه سوپرایز تو بخش بهترین بازیگر مرد کمدی موزیکال برام داشت یعنی دوبار کاندید شدن جانی دپ عزیز   ،امسال هم که دوسه ماهه طرفدار دو تا بازیگر ناآشنا برای بیشتر سینمادوستان در ایران شدم جفتشون نامزد شدن و سوپرایز خوبی بود برای من  ولی متاسفانه نمیدونم چرا بازیگر فوق العاده دوستداشتنی سریال "تئوری انفجار بزرگ " یعنی "جیم پارسون"رو کاندید نکردن هرچقدرم که n بار کاندید" گلدن گلوب" و" امی" شده و پارسال هم هردوجایزه رو همزمان درو کرد ولی با یازده قسمتی که از فصل جدید این سریال گذشته مثل الماسی که بیشتر تراشیده میشه بیشتر هم میدرخشه و همچنان هر هفته همه طرفداراش رو مات و مبهوت خودش میکنه بعید بود که اسمش نباشه. یه روز ممکنه از شدت جوگیر شدن یه وبلاگ براش درست کنم !به کسایی که مثل خودم به ندرت پیش میاد به آثار طنزبخندن توصیه میکنم حتماً این سریال ۲۰ دقیقه ای رو ببینن. یه نگرانی که فکر میکنم وجود داره اینه که معمولاً جوایز گلدن گلوب با اسکار همخوانی نداره برای همین ترجیح میدم از کاندید شدن جدایی.. خوشحال باشم و به جایزش فکر نکنم ،به امید موفقیت اصغر فرهادی در اسکار.

متن خبر:

 فیلم «جدایی نادر از سیمین» از ایران یکی از نامزدهای بخش فیلم خارجی‌زبان شصت و نهمین دوره جوایز سالانه گلدن گلوب است. انجمن مطبوعات خارجی هالیوود (HFPA) که برگزارکننده جوایز گلدن گلوب است، پنجشنبه غروب دربورلی هیلتن اسامی نامزدهای 25 بخش این دوره را در دو بخش سینما و تلویزیون اعلام کرد.

در بخش گلدن گلوب فیلم خارجی‌زبان، «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی از ایران، فیلم آمریکایی و بوسنیایی‌زبان «در سرزمین خون و عسل» به کارگردانی آنجلینا جولی بازیگر آمریکایی، «گل‌های جنگ» ساخته ژانگ ییمو کارگردان چینی، «پسری با دوچرخه» ژان پی‌یر و لوک داردن تولید مشترک بلژیک، فرانسه و ایتالیا و فیلم اسپانیایی «پوستی که در آن زندگی می‌کنم» ساخته پدرو آلمودوار نامزد دریافت جایزه هستند.


شصت و نهمین دوره جوایز گلدن گلوب 15 ژانویه 2012 (دوشنبه 26 دی به وقت ایران) در هتل بورلی هیلز برگزار می‌شود.

ریکی جرویز بازیگر، نویسنده و کارگردان برای سومین سال مجری مراسم است که از شبکه ان‌بی‌سی روی آنتن می‌رود.

لیست کامل نامزدها در ادامه مطلب

ادامه نوشته

حامد بهداد ،تئو آنجلوپولوس ...و شئونات اجتماعی ایران

* یه لیوان آب سرد اول کنارتون بذارید بعد این پست رو بخونید.

Hamed Behdad    Monica Bellucci  مونیکا بلوچی  حامد بهداد

 

سینمای ما-در اولین ساعتهای ارسال این خبر روی خروجی سایت "سینمای ما"، نام کارگردان فیلم به جای آنگلوپولوس به دلیل یک اشتباه سهویِ شنیداری پولانسکی درج شده بود. از کاربران سایت و همکاران رسانه بابت این اشتباه پوزش می خواهیم و امیدواریم بازیگران سینمای ما هر چه زودتر بتوانند به بازارهای جهانی و مقابل دوربین سینماگران بزرگ جهان برسند

حامد بهداد که در روز‌های قبل به ترکیه سفر کرده بود، در شهر استانبول دیداری رسمی‌ با تئودوروس آنگلوپولوس فیلمساز معتبر سینمای اروپا و مونیکا بلوچی ستاره جهانی سینمای ایتالیا داشت. بهداد پس از تست اجرای زبان ایتالیا‌یی و فرانسوی برای بازی در فیلم، با مطرح شدن طرح کلی و داستان فیلم توسط این کارگردان سرشناس از همکاری با این پروژه پرهیز کرد. بهداد پس از این ملاقات برای حضور در افتتاحیه فیلم «سعادت آباد» عازم تورنتوی کانادا شد.

بهداد در خصوص دلیل انصرافش از حضور در فیلم آنگلوپولوس به "سینمای ما" گفت: با وجود علاقه زیادی که به سینمای اروپا دارم و نام و اعتبار فیلمساز که در ایران هم چهره شاخص و معتبری است و آثارش هم در جشنواره های فجر، اکران عمومی و تلویزیون ایران در سالیان اخیر دیده و تحسین شده، از حضور در این فیلم انصراف دادم به این دلیل که داستان و فضای فیلم با شئونات فرهنگی و اجتماعی کشورم ایران همخوانی نداشت و مغایر بود. این پروژه بین المللی که گویا محصول مشترک ایتالیا و فرانسه خواهد بود، مرحله طولانی پیش تولید را می گذراند و در صورت فراهم شدن شرایط و امکانات مورد نظر فیلمساز، در آینده نزدیک جلوی دوربین خواهد رفت.

حامد بهداد که در روز‌های قبل به ترکیه سفر نموده بود،در شهر استامبول دیداری رسمی‌ با رمان پولانسکی و مونیکا بلوچی داشت ،اما پس از تست زبان(ایتالیا‌ای و فرانسه )و طرح کلی‌ قصه توسط این کارگردان سرشناس حامد بهداد از همکاری با این پروژه پرهیز نمود و استامبول را به مقصد تورنتو کانادا ترک کرد،

Hamed Behdad    Monica Bellucci  مونیکا بلوچی  حامد بهداد

 پی نوشت :

 -بااینکه خبر اصلاح شده ولی بازم درد داره ، امیدوارم برای شانسهای بعدی، حامد خان بهداد جسارت از دست رفته خودش رو دوباره بدست بیاره و سراغ محافظه کاری نره.

-جز تاسف چیزی نمیشه گفت ،حامد بعد از بازی در فیلم گربه های ایرانی پیشنهادهای بازی در فیلم های خارجی رو داشت و حتی قرار بود در پروژه های بهمن قبادی بازی کنه که به گفته خودش در شرایطی قرار گرفت که مجبور شد ازین همکاری کنار بکشه ، پروژه "پدر و پسر" هم که جلوی چشم خبرنگارای خارجی تو کن وعده داده شد که با حضور حامد ساخته میشه ،بازهم مشکلاتی که برای آقای کیارستمی بوجود آوردند مجبورش کردند که این پروژه رو متوقف بکنه ،به هرحال وقتی حامد درجایی زندگی میکنه که  با تمام ویژگیهای منحصر بفرد هنریش و اعتبارش میره در فیلم "بی تایی بیتا" بازی میکنه و باوجود اعتبار کارگردانای وطنی مون مثل قبادی و کیارستمی بازم مجبور میشه در آثارشون بازی نکنه ،اعتبار آنجلوپولوس و علاقه حامد به سینمای اروپا قطعاً بطور مسالمت آمیز نمیتونه جلوی این دستای جبر رو بگیره!

-بخشی از مصاحبه حامد با سینمانگار در اسفند ۸۹ رو اینجا میذارم ،شاید دیدگاه حامد روشنتر بیان بشه چون مصاحبه با خودشه و صرفاً نقل قول نیست :

""""

حامد بهداد: در سطح سینمای ایران، ما الان نزدیک پنجاه تا بازیگر تراز اول هستیم و ده نفر هستیم که بخاطر سنمان به حساب، توی بورس بازیگری هستیم. دیگر از این بالاتر وجود ندارد. من توقع ام این بود که دولتمردان وزارت ارشاد برای ما بورسیه و تحصیلات و کارهای مشترکی بین ایران و کشورهای دیگر فراهم کنند تا ما بتوانیم در عرصه بین المللی ظاهر شویم، مثل سینماگران اروپایی که با آمریکایی ها فعالیت می کنند، یا مثل سینماگران هند که مطرح هستند یا سینمای هنگ کنگ، ژاپن، چین. من هم خیلی دلم می خواست در عرصه های بین المللی ظاهر بشوم . دلیل اینکه «گربه ها» را بازی کردم همین بود. دلم می خواست راه هایی پیدا کنم. اما نه بازیگرهای قبل از انقلاب و نه بعد از انقلاب، هیچکدام به آن توفیق اجتماعی نرسیدند و سینمای ایران برای کارگردانان خوب بود، مخصوصا بعد از پلی که عالیجناب کیارستمی ایجاد کرد، خیلی از کارگردانان پیروی ایشان، مثل آقای امینی، پناهی یا اصغر فرهادی- البته اقای فرهادی را کاملا جدا می کنم بخاطر اینکه مکانیزم سینمایش و لحن و بیانش و فضای سینمایش کاملا منحصر به فرد و از جنس خودش است كه برگرفته و وام گرفته از تمام پیشینیانش است، اما حقیقتا اصغر فرهادی یک پدیده است. در این سن و سال در سینمای ایران- ایشان را هم اضافه می کنم، ولی خیلی از سینماگران به عنوان کارگردان در اروپا مطرح شدند. ولی درباره بازیگران این امر صدق نکرد. من خیلی دوست داشتم که این اتفاق برایم می افتاد. همیشه به این نگاه می کردم که خسرو شکیبایی روز به روز پیرتر می شوند و یک همچین کیفیتی از بازیگری هیچگاه در عرصه های بین المللی ظاهر نشده، یا پرویز پرستویی، رضا کیانیان، مهدی هاشمی و آتیلا پسیانی که بازیگران درجه یک نسلشان هستند. اما بخاطر عدم همکاری دوستان، ما هیچوقت در دنیا مطرح نشدیم و خودم و بازیگران با استعداد را جزء قربانیان این امر قلمداد میکنم، شاید اگر در کشور دیگری بدنیا آمده بودم این اتفاق برایم می افتاد، ولی خب به هرحال تقدیر چنین بود.

سینمانگار: اتفاقا یکی از سوالهایم همین بود که آیا به حضور در سینمای بین الملل فکر میکنید یا نه ؟ پس این فکر را داشتید، اما موقعیت و شرایطی که باید بپیش می آمد، بوجود نیامده.

حامد بهداد: بیشتر فکر می کنیم، ولی واقعا امیدی نیست. این جور حرکتها مستلزم حرکت  دولت است و باید نگاه کلان به آن شود. دانشگاههایی را بوجود بیاورند و بورسیه کنند برای این کار. قضیه بسیار ساده است، شما نگاه کنید یک کشتی گیر میتواند روی تشک در برابر تمام حریفها و رقبای جهانی بیاستد و طلا بدست بیاورد، یک بکسور، یک ریاضی دان در المپیاد و... در خیلی از رشته ها، ولی ما نه، چنین موقعیتی نداریم.

سینمانگار: در بحث آقای کیارستمی، چندي پيش خبري منتشر شد مبني بر اينكه ایشان فیلم بعدی اش را قرار است با حضور شما بسازد، خبر دارید ماجرا به چه نحوی است ؟ اصلا با شما صحبت کرده اند یا در حد شایعه است ؟

حامد بهداد: نه اصلا شایعه نیست. قرار بود در این فیلم با خانم "ژولیت بینوش" همکاری داشته باشم، اما وقتی بحث مجوزها از سمت وزارت ارشاد پیش آمد، دیگر آقای کیارستمی این قضیه را منتفی دانست، زیرا سینماگران مستقل در واقع داستان خودشان را می نویسند و چون بسیار هنرمند هستند و سطح دانش و هنرشان از مسئولین به مراتب بالاتر است، این اجازه را به خودشان می دهند که داستانشان و سینماشان و هنرشان را بی کسب اجازه به معرض نمايش بگذارند.

سینمانگار: اما بحث مجوز، وجودش در قانون تعریف نشده که کارگردان بخواهد براي ساخت فيلمش مجوز بگيرد.

حامد بهداد: نه یک زمانی است که یک کارگردانی بر علیه خط و مشی فرهنگی یا سیاست کشور فیلم میسازد، اما آقای کیارستمی آدم سیاسی نیست، ایشان آدم هنرمندی است. یک آدم هنرمند و آرتیست که تمام دنیا و اروپا قبولش دارند و واقعا قشنگ نیست که معطل مجوز از وزارت ارشاد شود. ایشان باید فیلم خودشان را مستقل بسازد. بخاطر همین، وقتی بدون مجوز فیلم ساختن را یک جرم قلمداد کردند، ایشان هم از ساختنش منصرف شد و رفتند در کشورهای دیگری مثل ژاپن و شروع کردند به فیلمسازی. به هر حال من خیلی متاسفم که این فرصت را از دست دادم.

"""

صفحه imdb تئو آنجلوپولوس

صفحه ویکی پدیا Theodoros Angelopoulos  -تئو آنجلوپولوس

درباره تئو آنجلوپولوس وبلاگ سرد سبز

 

ثانيه پرداز نقش

او حالا ديگر نوستالژي نيشابور و فراز و فرودهاي يك دهه و اندي جولان در دنياي بازيگري را با خود دارد. همين شناسنامه از حامد بهداد بازيگري طراح در لحظه‌هاي حس و موقعيت ساخته است. 
بازيگري كه در مرور و تورق دو دهه از جشنواره‌هاي فجر بارها نامش در ليست برندگان با نامزد سيمرغ و تنديس به ذهن مي‌آيد، مي‌رود و تصوير روشني از آينده اين هنرمند را پيش رو مي‌گذارد. حامد بهداد كه در يكي از نخستين بازي‌هاي جدي خود (آخر بازي- 1379) به روي پرده آمد، خود را به عنوان يكي از گزينه‌هاي اول سيمرغ فجر آن سال مطرح كرد. 
تكيه بر بازي‌هاي حسي، غير منتظره، طراحي لحن متناسب و موقعيت ناگهاني از نقش از مهم‌ترين ويژگي‌هاي بازي حامد بهداد در سينماي ايران است. بازيگري كه از آغاز و پايان براي درك و معرفي شخصيت سناريو به تماشاگر از حواس خود بهره مي‌برد، اما به طور ناگهاني در همان لحظه‌هاي حسي، در لحظه‌هاي روحي و روان‌شناختي با هوشمندي خاصي عمل مي‌كند. استفاده او از هوش لحظه‌اي براي درك تكنيك متناسب با لحظه‌هاي حس شخصيت درام در بسياري از موارد شگفت‌انگيز است. 
اين بازيگر 38 ساله امسال ايفاي نقش در 2 فيلم را پشت سر گذاشت و طي روزهاي آينده نيز با يك فيلم جديد به روي پرده سينماها مي‌آيد. «قبرستان غيرانتفاعي» ساخته محسن دامادي اثري با ويژگي‌هاي كمدي اجتماعي است. حامد بهداد همچنين در تئاتر تجربه‌هاي موفقي را اخيراً پشت سر گذاشته است.

ایران-صفحه فرهنگ و هنر

بهداد:فیلمبرداری «نارنجی پوش» داریوش مهرجویی تمام شد

بهداد به خبرنگار سایت "سینمای ما" گفت که حالش خوب است و اضافه کرد اگر می خواهید خبر منتشر کنید، بنویسید "فیلمبرداری «نارنجی پوش» فیلم داریوش مهرجویی تمام شد". بهداد گفت : فضای پشت صحنه و شکل همکاری با مهرجوییِ بزرگ بسیار دلچسب بود و واقعاً موقع کار در این فیلم بیشتر از آن چه که فکرش را بکنید لذت بردیم. این حس دلپذیر جمعی قطعاً درفیلم هم  تاثیر می گذارد و  تماشاگران سینما فیلمی به شدت متفاوت را در جشنواره امسال خواهیند دید.

حامد بهداد  نارنجی پوش

بهداد در پایان گفت: "واقعاً نمی دانم  در مقابل این شایعه ها چه باید گفت؟ این شایعه سازها و خبرپردازهای اینترنتی  و اس ام اسی که با تولید چنین اکاذیبی باعث  تولید دردسر و نگرانی و انرژی منفی در سطج جامعه و فضاهای هنری می شوند، واقعاً جرمهای بزرگ و غیر قابل گذشتی مرتکب شده اند؛ برایم عجیب است که انتشار و تکثیر اخبار ناخوشایند درباره سوانح یا زبانم لال مرگ هنرمندان پیشکسوت یا حتی دوستان همکارِ جوان من چه لذت یا منفعتی برای این جماعتِ بیکار دارد؟ این موضوع این روزها دارد رونق می گیرد که خیلی نگران کننده است و نشان از یک آسیب اجتماعی جدی دارد که از خدای بزرگ می خواهم هر چه زودتر سایه اش را از سرمان کم کند."

منبع: سینمای ما

دلنوشته‌ای برای سعادت‌آباد مازیار میری

لیلا حاتمی  سعادت آباد  قنادی لادن

 

درصورت ندیدن فیلم سعادت آباد این پست را نخوانید

 

دو سال آن مسیر را می‌رفتم برای تحصیل علم بی آن‌که فکر کنم روزی قرار است فیلمی درباره‌ی همان‌جا ببینم.همان تابلوی “به سمت سعادت‌آباد” را رد می‌کردم ومواجه می‌شدم با یک مشت مردم تهرانی سعادت‌آبادی پر از سعادت با ماشین‌های شیک و با خریدهایی که برای‌شان در ماشین گذاشته می‌شود. با جوجه کباب‌های آخر هفته روی تراس. با پرستار بچه. با شرکت‌های وارداتی چینی و با بیزینس و با موسیقی پاپ و با ” من فقط عاشق اینم”؟؟؟  یک آن به خودم می‌آیم می‌بینم کلی راه رفته‌ام. کلی پله بالا رفته‌ام در سینمای مرکزی بدون پله‌برقی و نشسته‌ام که همین‌ها را ببینم. زن در آینه است. خریدها در ماشین گذاشته میشود و میرویم که باز مهمانی داشته باشیم اینبار وسط هفته. اولین اختلاف با پیش فرضهایم. وقتی با آینه ی شکسته مواجه میشوم میبینم که قرار نیست ساده فقط سعادتمند باشیم در سعادت‌آباد. وقتی  مهمانها را می‌بینم متوجه  می‌شوم که چه‌قدر قرار است اضداد جمع شوند. مرد و زن اول به دلیل سنتی بودن مرد روشنفکر و مستقل بودن زن و زوج دوم به دلیل اختلاف ثروت و سن زن و مرد که مردش هم سن کم دارد هم پول و زوج میزبان با زنی ماهر در خانه‌داری و غذای چینی و مصالحه‌گر و مرد با پنهان‌کاری مرد میان‌سال تهرانی و بی‌خیالی همان مرد تهرانی با عادت‌های نوجوانی و زنجیر انداختن به گردن. وقتی با آن‌ها آشنا میشوم خدا را شکر می‌کنم که زوج چهارم رفته‌اند شمال زیرا دیگر مجالی برای شناخت آن‌ها ندارم.قصه را بی توجه به حرف‌های ژولیا کریستوا و هلن سیگزوی فمینیست ادامه داده و شروع می‌کنم به تقسیم کردن آن‌ها و فیلم هم راحت مرا یاری می‌کند. کفش‌های پاشنه‌بلند و گردن‌بندهای زنانه و از وسایل خانه تعریف کردن زنانه و “چه آباژور قشنگی”  زنانه می‌رسم به حرف‌های کاری و تجاری مردانه و “شرکت زدن‌ها” و جنس چینی خریدن‌ها و تلفن‌های مدام و حتی انتخاب آهنگ‌های مردانه برای موبایل مردها و مکان‌های‌شان برای زدن حرف‌های مهم مرا یاری می‌کنند که طبق کهن‌الگوی ایرانی، زنان را در آشپزخانه ببینم و مردان را در تراس و مشغول سیگار دود کردن. این تصویر اولیه است. آن‌ها فقط یک مشت زن و شوهر تهرانی هستند که در درباره الی می‌روند شمال و این‌جا در خانه یکی جمع می‌شوند و قرار هم نیست مردی به سوی زنی حمله کند و زنی به مردی دروغ  بگوید. بماند که همین اتفاقها هم می‌افتند و قطعا کسی یاد “درباره الی” نمی‌افتد، چون این داستان قابلیت‌های خودش را دارد و قرار است حرف خودش را بزند. از شخصیت که می‌گذریم قصه شروع می‌شود؛ با موسیقی‌های در متن قصه  و نه در متن فیلم که تند و تند عوض می‌شوند و همه باب میل همان قشر تهرانی‌اند.

اگر ژیژک بود حتما می‌گفت یک فیلم ضدامپریالیستی است که دارد می‌گوید مردم بیدار شوید که چین دنیا را گرفته و این در مانیفست حامد بهداد و با استعاره زن چینی وهم‌زمان با پختن غذای چینی در آشپرخانه همراه می‌شود.. کنایه‌ای بسیار زیبا و تکان‌دهنده که زن این آدم غذای چینی می‌پزد و مرد هوس زن چینی می‌کند. اما من ژیژک نیستم و آمده‌ام دنبال قصه نه کمونیست‌های خلق چین. حالا قصه چیست؟ کجاست؟ در پنهان‌کاری زن است یا در عشق کور مرد متعصب او، در خیانت، در عشق‌های گم شده در غبار تهران یا در نگاه بهرام به یاسی وقتی موسیقی بتهوونی سر سفره اوج می‌گیرد و تمام تصور من از سعادت‌آباد و از آرمانشهر تهرانی در هم می‌ریزد و می‌بینم که چه‌قدر پوسیده‌ایم در درون. من و آن‌ها. همه با هم…

فیلم نمی‌گوید دروغ نگویید، خیانت نکنید، به زن کس دیگر نگاه نکنید. از ده فرمان موسی خبری نیست…. هم دروغ می‌گویند وهم سیلی می‌خورند… آن‌قدر سریع به هم می‌رسند و از هم وا می‌مانند که نمی‌شود در زمانی که زن مرد متعصب (مهناز افشار با بازی بی‌نظیر.. شاید به نوعی بهترین بازی‌اش)  خنده و گریه را یکی می‌کند و ما را در این تردید می‌برد که آیا بخندیم به کل کمدی زندگی تهرانی یا به حرف ارسطو گوش کنیم و کاتارسیس را تجربه کنیم و این فیلم را تراژدی بنامیم و در نهایت خالی و سبک از سینما بیرون بیاییم، به این دلیل که ما آن‌ها نیستیم. اما به واقع این اتفاق نمی‌افتد. چون وقتی بیرون می‌رویم و خودمان را مواجه با دختران و پسرانی می‌بینیم که دست در دست هم قلاب کرده ‌اند به دیگری که با ماست میگوییم “واقعا اینا با چه امیدی باهم‌اند”… این‌جاست که می‌بینیم ارسطو دروغ می‌گفته و من هیچ حس نکردم آرام شده‌ام و این عیب نیست. برعکس باید تشکر کنیم از سازنده که گذاشت از توهم سعادت‌مان بیرون بیاییم و از این دنیای سایه‌ها به روشنی نور برسیم… که ای مردم این‌جا ” زیر پوست شهر” مفاهیم زیر سؤال‌اند. مفاهیم مفهوم گم کرده‌اند. آیا زن جرأت ندارد به مردش به‌راحتی بگوید که هرچه‌قدر این بچه برای توست برای من هم هست؛ که من  نیز حقی دارم… سوال‌های اخلاقی فیلم آن‌قدر معصومانه پرسیده می‌شود که  گاهی می‌مانم چه‌قدر این معصومیت را ارج بنهم. وقتی زنی مردش را در آغوش نمی‌گیرد آیا مرد حق دارد بیرون برود و زن دیگری را در آغوش داشته باشد.

در نهایت … رفته بودیم که سعادت‌آباد را ببینم. در جست‌وجوی یوتوپیای آرمانی  این بار در تهران قدم برمی‌داریم… می‌رویم  و می‌خندیم حتی به غرق شدن کشتی حامل جنس‌های چینی و لودگی و “عیال.. عیال ” کردن محسن (حامد بهداد) و می‌رسیم به  “نداشتم” گفتن بهرام (حسین یاری) در مقابل  “داشتم” گفتن محسن که بسیار زیبا در تقابل با هم قرار می‌گیرند و می‌دانیم که قصه، قصه‌ی داشتن و نداشتن است؛ قصه ی تقابل‌هاست؛ تقابل‌هایی که پست‌مدرن‌ها پوزه‌اش را به خاک می‌زنند و فیلم هم انگار می‌خواهد که چنین کند با آن لیوان آبی که باقیمانده‌ی آبش ریخته می‌شود در گلدان خشک روی تراس و من داد می‌زنم که گولم می‌زنی.. می‌خواهی باور کنم که امید هست… که راست است که می‌گویند: Everything goes  اما نه… من از پله‌ها پایین نیامدم که بگویم اضداد جمع می‌شوند و در هم فرو می‌روند و کلیت یگانه تشکیل می‌دهند و در این کل، نظمی هست بی‌نطیر… نه… فیلم که تمام شد ماندم در این اضداد و تضادها و آن را فقط یک کمدی سیاه خواندم که  قرار است نمانی در سطح، قرار است غرق شوی با همان کشتی و قرار است تو را کسی نجات ندهد… همان‌طور که این سه خانواده را نجات نداد و زن ناتمام ماند در گفتن رازش به مرد و مرد متعصب گریه کرد در کور بودن عشقش و محسن خیانت کرد به همانی که نداشتنش باعث داشتن او شده بود و بهرام روی کاناپه خوابید در تاریکی دور از زن…

 

منبع: فاطمه غلامی -آدم برفیها

...داستان آدم‌هايي كه به ظاهر خوشبخت هستند اما

حامد بهداد  hamed  behdad  لیلا حاتمی  leila hatami

مصاحبه با پوريا پاكرو كارشناس روان‌شناسي در مورد بررسي روان‌شناختي كاراكترهاي فيلم سعادت‌آباد

وقتي زوج‌ها نمي‌توانند با هم حرف بزنند

در زندگي اين زوج‌ها واژه ما بي‌معناست

بررسي روابط زوج‌به‌زوج رابطه لاله و علي

تهمينه و بهرام

ياسي و محسن

متن صحبتها در ادامه مطلب

منبع:

روزنامه شرق ۷/۹/۹۰-صفحه روان شناسی (10) / نسيم چراغلو

 

ادامه نوشته

! محسن لياقت ياسي را نداشت

مصاحبه حامد بهداد با ماهنامه زندگی ایده آل

حامد بهداد  Hamed behdad

------------------------------------------------

سه نسل به نقل از برترین ها ، پيش‌بيني مي‌شود او ستاره پرسروصداي نيمه دوم امسال سينماي ايران لقب بگيرد؛ حداقل اين تازه‌ترين گفت‌وگويش با ما اين ادعا را ثابت مي‌كند؛ گفت‌وگويي كه او درباره همه چيز حرف زده است؛ از بازي درخشانش در «سعادت‌آباد» بگيريد تا‌ اظهارنظر درباره نظرسنجي تازه برنامه هفت كه با اختلاف و در حضور چهره‌هايي مانند بهرام رادان و رضا كيانيان به عنوان تاثيرگذارترين بازيگر مرد سينماي ايران از نظر مخاطبان يك برنامه پرطرفدار سينمايي لقب گرفت، احساس نارضايتي‌اش از بازي در «پرتقال خوني» و اظهارات مثل هميشه جنجالي‌اش، پاسخ به انتقاداتي كه درباره نحوه بازي‌اش در «سقوط آزاد» به او شده بود ‌و البته صحبت درباره اين روزهايش كه در حال تجربه ‌اتفاقي بزرگ است؛ همكاري با «داريوش مهرجويي» در فيلم «نارنجي‌پوش.» به همه ‌آنهايي كه طرفدارش هستند و حتي نيستند، توصيه مي‌كنيم اين گفت‌وگوي داغ و جنجالي از «حامد بهداد» را از دست ندهند.

درصورت ندیدن فیلم سعادت آباد این گفتگو را نخوانید

مطمئن بودم سعادت آباد، يك اتفاق خوب است
جاي تيتراژ در  قبرستان  سينما ست
تعجب كردم دنبال من آمده‌اند!
خودم دليل حضورم را مي‌دانم
هيچ نقشي به غير از محسن را قبول نمي‌كردم
محسن يك حيوان تمام انسان ست!
يعني بي‌اخلاقي در من و تو نيست؟
حتما سعادت‌آباد را ببينيد
مجبور شدم پرده‌پوشي كنم
سراسر وجودش پر شده از زشتي
محسن، لياقت ياسي را ندارد
متاسفم كه به زندگي‌شان ادامه مي‌دهند...
روايت درد بزرگ جامعه در سعادت‌آباد
به‌خاطر طرفدارانم
اگر علي حاتمي زنده بود

صحبتهای حامد بهداد در ادامه مطلب

ادامه نوشته

وقتي «عشق من حامد بهداد» تئاتر مي‌شود

افشين هاشمي از اجراي نمايشي با نام «عشق من حامد بهداد» خبر داد.

اين نمايشنامه‌نويس، بازيگر و كارگردان تئاتر به خبرنگار بخش تئاتر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: اين نمايش يك كار دو نفره است كه براي اجرا در «كافه تريا» نوشته شده است.

افشين هاشمي درباره داستان اين نمايش هم توضيح داد: اين نمايش درباره‌ي دو نفر است كه در كافه ترياي تئاتر شهر نشسته‌اند، يكي از آنها عاشق حامد بهداد است و دوست دارد مثل او بشود. ديگري راه‌هايي براي حامد بهداد شدن به او پيشنهاد مي‌دهد.

او در پاسخ به پرسش ايسنا درباره استفاده از نام حامد بهداد در اين نمايش توضيح داد:در احترام به موقعيت حرفه‌اي حامد بهداد، نمايش‌نامه را به او داده و او را در جريان اين نمايش گذاشته‌ام كه او هم موافقت خود را با اين ماجرا اعلام كرده است.

به گفته هاشمي اين نمايش احتمالا ارديبهشت سال آينده در كافه ترياي اصلي مجموعه تئاتر شهر اجرا خواهد شد.

به گزارش ايسنا، اخيرا با بازي افشين هاشمي، دو تك‌گويي «لارنس راهب» و «شاهزاده اندوه» اجرا شده است.

! شوک نامه

نمیدونم کسی اینجا هفت  رو دیده یا نه ، من برای اولین بار بعد نقد سعاد آباد  نشستم که این برنامه رو ببینم فقط بخاطر سعادت آباد و مهمان برنامه ، همینقدر بگم پستترین اظهار نظر رو امشب ازین بازیگر مهمان شنیدم یعنی حرفای عربنیا در هفت قدیم رو خاک کردم امشب .
هنوز تو شوکم ،چقدر آدما رفتار وقیحی دارن ، حیف حیف که مردم ظاهر بینن . مردم قدرت تشخیص ندارن ،مردم به جمله "من نمیخوام بگم کسی هستم "به دید تواضع نگاه میکنن و به هزار تا چرت و پرتی که طرف واسه خنک شدن خودش بکار میبره و همکار بازیگرش رو به فساد اخلاقی خاص سینمایی ها متهم میکنه  به دید پستی طرف نگاه نمیکنن.ای کاش جیرانی محکمتر و بدون لبخند درجواب مهمونش صحبت میکرد.

 یادمه وقتی اخیراً حامد بهداد و مهناز افشار اومده بودن به هفت دوروبریام میگفتن چقدر منم منم میکنن ! مصاحبه حامد رو که چندیدن بار دیدم ،یکی از بهترین گفتگوهای چندسال اخیرش بود ،خیلی بهتر از مصاحبه های این سالهاش با مطبوعات ، مهناز افشار هم با تمام ضعفای بازیگریش  تقریباً تنها نابازیگری بوده که بازی این سالهاش تو سینما برام قابل تحمل و گاهی دلنشین بوده ، به هرحال من صادق بودن رو تو حرفاشون ،صداشون و چشماشون حس کردم ، فکر میکنم از مهمونای برنامه هفت امسال بودن که راحت از خودشون گفتن و برای بیان مشکلات بازیگری و سینمای ایران کاری به کار دیگران نداشتن .

پی نوشت : من درمورد اظهار نظر عربنیا تو این وب ننوشتم ،حتی الان که معلوم شده کار عربنیا خیلی وقیحانه بوده بازم از نوشتن یادداشتی دربارش مرددم، به هرحال عربنیا هیچوقت بازیگر محبوبم نبوده و این فقط یک سلیقست،ربطی به اینکه فلانی بازیگره یا نیست نداره، اما این بابایی که امشب مهمان هفت بود رو همیشه کاراش رو دنبال کردم نمیدونم چرا باید همچین حرفایی بیاد بزنه آخه!

-من  لفظی رو بکار برده بودم که شاید درست نبود در یک وبلاگ دیده بشه و ضمناً این بازیگر مهمان ارزش این رو نداره که بخاطرش فضای وبلاگ آلوده بشه برای همین حذفش کردم.

-در کافه سینما (همون سایتی که درمورد سینمای ایران سیاستی مشابه برنامه هفت داره )قسمتی از حرفای مهمان برنامه رو گذاشتن ، هرچند کل مصاحبه از نقطه آغازش تا پایان و لحن حرف زدن مهمان اهمیت داره ولی خواندن همین چند خط هم بد نیست .

در این صفحه نظر شخصی به اسم امیررضا وجود دارد که دقیقاً باهاش هم نظرم

نقل قول:

"

۱-تا جایی که من یادم می آید بازیگر مورد نظر آقای یاری در برنامه ی هفت نگفت من بهترینم و فقط گفت من خوبم و بر خلاف بازیگران خوب دیگر سینما ی ایران که این را نمی گویند من این جمله را بیان می کنم.
2-اگر بازیگری استعداد زیادی داشته باشد اما برای مطرح شدن خودش تلاشی نکند و جاه طلبی نداشته باشد به خودش و حرفه اش خیانت کرده است و این امر(عدم تلاش برای مطرح کردن خود) اساسا با مفهوم بازیگری در تضاد است.
3-چه خوب است به جای این که دائم از شرایط و زمین و زمان و ... بنالیم یاد بگیریم که مسئولیت ناکامی ها و توفیق نیافتن هایمان را خودمان به گردن بگیریم.
4-از صحبت های آقای یاری می توان دریافت که ایشان نسبت به وضعیت کنونی خود در سینما و کارنامه ی هنری شان رضایت جندانی ندارند بنابراین امیدوارم که ایشان از این پس سالی یک فیلم خوب (مانند سعادت آباد) بازی کنند و به آنچه که در سینما انتظارش را دارند برسند.

"

! به به! نارنجی پوشان

 

حامد بهداد

لیلا حاتمی  حامد بهداد  hamed behdad  leila hatami

حامد بهداد  Hamed behdad

 

فیلمبرداری «نارنجی‌پوش» داریوش مهرجویی از نیمه گذشت. فیلمبرداری جدیدترین فیلم سینمایی مهرجویی آبان در تهران آغاز شد و اکنون نیمی از آن فیلمبرداری شده است. اکثر صحنه‌های این فیلم خارجی است و گروه اکنون در خیابان اقدسیه در حال فیلمبرداری آخرین سکانس داخلی لوکیشن اصلی فیلم هستند تا از فردا همچون گذشته سکانس‌های خارجی را فیلمبرداری کنند.

حامد بهداد  نارنجی پوش

نماهای بیشتر از این عکس در سایت سینمای ما

دارودسته نارنجی‌پوش‌ نصف ماموریت‌شان را پشت سر گذاشتند!
آخرین سکانس داخلی «نارنجی‌پوش» داریوش مهرجویی در اقدسیه