مصاحبه نوروزی سینمانگار با حامد بهداد
سینمانگار: جواد نعیم وفا: مصاحبه با حامد بهداد شرایط بسیار ویژه این شما و این مصاحبه نوروزی سینمانگار با حامد بهداد هنرپیشه مطرح، موفق و جوان سینمای کشورمان. حامد بهداد: سال پرکاری بود. کارهایی را هم که انجام دادم کارهای آبرومندانه ایی بود.مثلا یک تجربه با آقای کیمیایی (جرم) را داشتم و همچنین «خیابان هشتم» و فیلم «سعادت آباد» مازیار میری. در كل سال خوبی برایم بود. سینمانگار: نظرتان درباره بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر و برندگان سیمرغ ها چیست؟ حامد بهداد: یکی از آبرومندانه ترین دوره های جشنواره سینمانگار: یک مصاحبه ایی را شما در برنامه هفت بعد از دریافت حامد بهداد: نه این را نگفتم. اصلا هم نگفتم که من سیمرغ سینمانگار: «جرم» دومین همکاری شما با آقای کیمیایی پس از «محاکمه حامد بهداد: من چون از اول به سینمای آقای کیمیایی علاقه سینمانگار: حامد بهداد سال هفتاد و نه با فیلم «آخر بازی» همایون حامد بهداد: در سطح سینمای ایران، ما الان نزدیک پنجاه سینمانگار: اتفاقا یکی از سوالهایم همین بود که آیا به حظور در حامد بهداد: بیشتر فکر می کنیم، ولی واقعا امیدی نیست. سینمانگار: در بحث آقای کیارستمی، چندی پیش خبری منتشر شد مبنی بر حامد بهداد: نه اصلا شایعه نیست. قرار بود در این فیلم سینمانگار: اما بحث مجوز، وجودش در قانون تعریف نشده که کارگردان بخواهد برای ساخت فیلمش مجوز بگیرد. حامد بهداد: نه یک زمانی است که یک کارگردانی بر علیه خط سینمانگار: بجز آقای کیارستمی، کارگردانی از بزرگان هست که دوست داشتید با وی همکاری داشته باشید و فعلا این موقعیت ایجاد نشده است؟ حامد بهداد: بله، آقای اصغر فرهادی. خیلی دوست دارم با ایشان همکاری کنم و امیدوارم که هر چه زودتر این اتفاق بیفتد. سینمانگار: البته یک همکاری كوچك با همسرشان داشتید در فیلم «دایره زنگی». حامد بهداد: بله، آن همکاری که ما با خانم بخت آور کردیم سینمانگار: ارتباطتان با منتقدان به چه شکل است ؟ حامد بهداد یکی حامد بهداد: اگر منتقدان نبودند اصولا سینما و هنر رشد سینمانگار: در پشت صحنه همین فیلمتان من دیدم که شما خیلی دقت حامد بهداد: بله دوست دارم فیلم بسازم. اما مسئله ایی که سینمانگار: ان شاءالله کی می خواهید دست به کار شوید ؟ یعنی به این زودیها خواهیم دید که حامد بهداد فیلمی بسازد؟ حامد بهداد: اگر کسی سرمایه ایی و اصولا شرایطی را در سینمانگار: امسال در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر چند فیلم از شما حامد بهداد: فکر کنم جشنواره فجر با مازیار میری و موضوع سینمانگار: معمولا بازیگر ها یک تعدادی از فیلمها را در طول دوران حامد بهداد: فیلمهای خیلی بد هم بازی کردم که یک بخشش سینمانگار: خب در فیلم «جرم» بالاخره به آرزویتان رسیدید و چنگیز حامد بهداد: خب دیگر دوبله فیلم فارسی بخاطر ورود قوی چون صدای آقای جلیلوند را روی “پل نیومن”، “مارلون براندو” و بازیگران سینمانگار: نقل به مضمون کنم. در مصاحبه ایی که با چنگیز جلیلوند حامد بهداد: نه کلیت سینمای ایران نه. ببین به قول آقای سینمانگار: اینطور که من از صحبتهای شما استنباط کردم، اصل اتهام را برای وضع موجود سنیمای ایران به سمت منتقدان کشاندید. حامد بهداد: نه، منظور من همه منتقدان نیست، بلکه آن دسته از منتقدانی که سفارشی نقد را انجام میدهند و قلم به مزداند. سینمانگار: شما به عنوان یک بازیگر، و کارگردان هایمان چه مسولیتی را در این ضمینه دارید که سینمای ما به آن سمت ابتظال کشیده نشود؟ حامد بهداد: خب ما تا آنجا که توانستیم در آن فیلمها سینمانگار: در حال حاضر که در حال حرف زدن هستیم، سر صحنه فیلم حامد بهداد: یکسری کارگردان ها هستند که در واقع فیلمهای سینمانگار: درمورد کاراکترتان در این فیلم توضیح میدهید؟ حامد بهداد: این را میگذارم بعد از اکران و دیدن فیلم. سینمانگار: حامد بهداد یک انرژی و شور و شوق بسیار وصف ناشدنی و انتها ناپذیری را سر صحنه و هنگام بازی دارد، این از کجا می آید؟ حامد بهداد: فکر میکنم بسیار غریزی است. اول از همه که سینمانگار: از همکاری با چه کارگردانی تاکنون لذت بیشتری برده حامد بهداد: بله. از همکاری با آقای کیمیایی خیلی لذت سینمانگار: درباره بازی در سریال «یک مشت پر عقاب» که آخرین حامد بهداد: نه حقیقتش سینما برای من مدیوم هنرمندانه حامد بهداد: خیلی کاراکترها است که اگر قرار است آن سینمانگار: ارتباطتتان با سینمای روز دنیا به چه شکلی است؟ پیگیری حامد بهداد: بله، با دوستان مینشینیم و فیلم نگاه می سینمانگار: میتوانید نام ببرید؟ حامد بهداد: خب توی قدیمی ها “شان پن” و “مریل استریپ” و سینمانگار: امسال اسکار را پیگیری کردید؟ حامد بهداد: نه متاسفانه درگیر کار بودم و فرصت تماشای اسکار را نداشتم. سینمانگار: مقداری هم به حواشی بپردازیم که اخیرا برای شما بوجود حامد بهداد: هیچ توقعی و انتظاری از مسئولین امر در این زمینه ندارم. خودم را مسئول می دانم که اکاذیب و اتفاقات بد را جذب کردم. سینمانگار: یعنی قصد ندارید شکایت کنید و این مسائل را پیگیری کنید؟ حامد بهداد: نه. من همین که الان آزادانه می توانم با سینمانگار: تقریبا یکسال و اندی از معاونت سینمایی جواد شمقدری و حامد بهداد: آینده سینمای ایران بهتر نمی شود، مگر اینکه سینمانگار: شما در این مصاحبه بارها درباره فیلمهای مستهجن، ضعیف و حامد بهداد: مسئولینش را کاملا همه میشناسند. هم من، هم سینمانگار: سالهای سال است که هنرمندانی مثل شما، بزرگانی گله می حامد بهداد: این مسائل به خاطر این است که صنف نداریم. سینمانگار: رابطه شما با ورزش همانطور که می دانم خوب است. در تیم حامد بهداد: بله باید اساسا هنرپیشه ورزش کند، اما من مثل “مارلون براندو” شکم دار شده ام و وقت ورزش ندارم و این خیلی باعث خجالت و شرم است. سینمانگار: به عنوان سوال آخر، چون این مصاحبه برای نوروز است، آرزویتان برای سال آینده چیست؟ حامد بهداد: برکت و پیروزی برای هموطنانم، همه ایرانیان،
ای برایم داشت. دورادور می شناختمش و چهره ای که از وی همیشه در ذهنم
ترسیم کرده بودم، انسانی بسیار مغرور و خودپسند بود که رفتاری از بالا به
پایین با دیگران دارد. با این ذهنیت منفی به پشت صحنه فیلمبرداری فیلم «به
فاصله یک نفس» به کارگردانی امیراحمد انصاری رفتم که بهداد نقش اول آن را
بر عهده داشت. در همان لحظات اول دیدار، آن ذهنیت فرو ریخت و من با هنرمندی
مواجه شدم که بسیار متواضع، دوست داشتنی و به قول خودش لوطی مسلک بود. با
اینکه چهره اش بسیار خسته و چشمهایش بی رمق بود، اما انرژی پایان ناپذیری
داشت و با حوصله به سوالاتم پاسخ داد. از هر دری با هم صحبت کردیم و
سوالاتم را با صراحت و قاطعیت پاسخ داد.
سینمانگار: سال هشتادو نه برایتان چگونه سالی بود؟ بالاخره سیمرغ را بردید، از نظر حرفه ایی چگونه بود؟
فجر بود. سیمرغ ها را به آدمهای مناسبی دادند. بعد از سی سال از آقای
کیمیایی تجلیل كردند و سیمرغ را به وی دادند و همینطور اصغر فرهادی، آقای
ایرج نائین فر، خودم، کارن همایونفر، ویشكا آسایش، آقای مهدی هاشمی و آقای
کلاری. اصولا امسال به آن دسته از سینماگران که همیشه مظلوم بودن و عمدا
نادیده گرفته می شدند توجه شد و سیمرغ ها عادلانه داده شد.
سیمرغ کردید که گفتید “من سیمرغ را بالاخره گرفتم و از این به بعد باید به
من احترام بگذارند…
را بالاخره گرفتم. بالاخره کدام است؟ همه می دانند که من قبلا از سیمرغ به
تمام توفیقات فرهنگی و اجتماعی رسیده بودم، فیلمهایی که باید، را بازی
کرده بودم، دستمزدم در سطح خوبی بود، همش هم از زحمت کشی خودم بود. قدم قدم
از سیاهی لشکری شروع کردم، روز ها و شبها خون دل خوردم و برای خودم آبرو
ساختم. منظورم از اینکه گفتم باید به من احترام بگذارند این بود که زمانی
که من آمدم چون سینما را جدی گرفتم، علمش و فرهنگش را جدی گرفتم و همچنین
چون موقع کار جدی بودم، سلیقه داشتم و دانش اش را داشتم، دیگران را وادار
به احترام می کردم. همینطوری از خانه پدر و مادرم قهر نکردم بیایم، من آمدم
و به سینما جدی نگاه کردم و دیگران هم من را جدی گرفتند و احترام گذاشتند،
متقابل هم احترام دیدند، چون بحث کار بود و آنهم یک کار فرهنگی. سیمرغ در
واقع یک تشویقی بود از طرف مردم که البته طی این ده سال من این تشویق را می
گرفتم و خصوصا این پنج سال اخیر. زمانی که دیگران جایزه می گرفتند و
میدانستیم که ما جایزه نمی گیریم، می رفتیم توی سالن برای دوستانمان،
همکارهایمان دست می زدیم و امسال آنها برای من دست زدند. من ده – یازده سال
صبر کردم تا این اتفاق بیفتد و خدا را شکر که برای فیلم آقای کیمیایی این
اتفاق افتاد، برای اینکه سینما در دهه چهل و پنجاه شکل اصلی خودش را پیدا
کرد و کسانی که در دهه شست و هفتاد فیلم ساختند شاگردان آن اساتید بودند و
آنها نمی توانند ادعایی بیشتر از خود آن افراد داشته باشند. افرادی مثل
کیمیایی، مهرجویی، تقوایی، بیضایی، حاتمی و شهید ثالث، چنین افرادی در واقع
حق بیشتری به گردن سینما دارند و من خوشحالم که با آن نسل این جایزه را
گرفتم.
در خیابان» است. کلا کار با کیمیایی چگونه است؟ رابطه شما با ایشان به چه
شکلی است؟
داشتم و شور هیجان و عشق سینما و لذت جدی شدنش برای من، با آن فیلمها
اتفاق افتاد، خب به طبع کار کردن با آقای کیمیایی برای من دو صد چندان بود.
یعنی هم فال بود و هم تماشا. در ضمن ما از آن قشر خانواده ها یا طبقاتی
بودیم که در پایین شهر و شهرستان بودیم، بر خلاف جمله آقای مسعود فراستی که
می گفتند “پاشین برین یک سری به پایین شهر بزنین، ببینید پایین شهر چه
خبره، مردم را ببینید، یه کمی پایین تر از میدان ونک”. اتفاقا وقتی یک
مقدار از میدان ونک و ولیعصر می روید پایین، بچه با معرفت ها، مردم سنتی و
بچه مذهبی ها و مشتی ها خیلی بیشتر به سینمای کیمیایی علاقه دارند تا به
سینمای دروغینی که آقای فراستی آنها را جزء سینماهای خوب قلمداد می کنند.
اتفاقا مردم خیلی آقای کیمیایی و قهرمانهایش و آن سینما را دوست دارند.
ایشان در برنامه هفت گفتند که «قیصر» تمام شد، ولی من نظرم این نیست. من می
دانم که «قیصر» تمام نشده است، چون تا مادامی که اهریمن نور را تهدید می
کند و دشمن دوست را، قیصری باید پیدا بشود تا قربتی های پا پتی را از بین
ببرد و انتقام شخصی بگیرد. وقتی که ظلم در خفا زیر پوست مردم جاری شده است و
با یک سرنگ تزریقش می کنند، یک نفر باید بیاید که گرگ را دباغی کند، همین
است.
اسعدیان وارد سینما شد و برای همان فیلم هم کاندید دریافت جایزه سیمرغ شد.
حالا که بعد از یازده سال بر میگردی به آن روز، خود را در چه سطحی می
بینید؟ انتظارتان از خودتان چه بود؟ الان که به این یازده سال نگاه می
کنید، انتظارتان این بود که در سطح بالاتری باشید، یا در این سطحی که فعلا
هستید راضی هستید؟
تا بازیگر تراز اول هستیم و ده نفر هستیم که بخاطر سنمان به حساب، توی بورس
بازیگری هستیم. دیگر از این بالاتر وجود ندارد. من توقع ام این بود که
دولتمردان وزارت ارشاد برای ما بورسیه و تحصیلات و کارهای مشترکی بین ایران
و کشورهای دیگر فراهم کنند تا ما بتوانیم در عرصه بین المللی ظاهر شویم،
مثل سینماگران اروپایی که با آمریکایی ها فعالیت می کنند، یا مثل سینماگران
هند که مطرح هستند یا سینمای هنگ کنگ، ژاپن، چین. من هم خیلی دلم می خواست
در عرصه های بین المللی ظاهر بشوم . دلیل اینکه «گربه ها» را بازی کردم
همین بود. دلم می خواست راه هایی پیدا کنم. اما نه بازیگرهای قبل از انقلاب
و نه بعد از انقلاب، هیچکدام به آن توفیق اجتماعی نرسیدند و سینمای ایران
برای کارگردانان خوب بود، مخصوصا بعد از پلی که عالیجناب کیارستمی ایجاد
کرد، خیلی از کارگردانان پیروی ایشان، مثل آقای امینی، پناهی یا اصغر
فرهادی- البته اقای فرهادی را کاملا جدا می کنم بخاطر اینکه مکانیزم
سینمایش و لحن و بیانش و فضای سینمایش کاملا منحصر به فرد و از جنس خودش
است كه برگرفته و وام گرفته از تمام پیشینیانش است، اما حقیقتا اصغر فرهادی
یک پدیده است. در این سن و سال در سینمای ایران- ایشان را هم اضافه می
کنم، ولی خیلی از سینماگران به عنوان کارگردان در اروپا مطرح شدند. ولی
درباره بازیگران این امر صدق نکرد. من خیلی دوست داشتم که این اتفاق برایم
می افتاد. همیشه به این نگاه می کردم که خسرو شکیبایی روز به روز پیرتر می
شوند و یک همچین کیفیتی از بازیگری هیچگاه در عرصه های بین المللی ظاهر
نشده، یا پرویز پرستویی، رضا کیانیان، مهدی هاشمی و آتیلا پسیانی که
بازیگران درجه یک نسلشان هستند. اما بخاطر عدم همکاری دوستان، ما هیچوقت در
دنیا مطرح نشدیم و خودم و بازیگران با استعداد را جزء قربانیان این امر
قلمداد میکنم، شاید اگر در کشور دیگری بدنیا آمده بودم این اتفاق برایم می
افتاد، ولی خب به هرحال تقدیر چنین بود.
سینمای بین الملل فکر میکنید یا نه ؟ پس این فکر را داشتید، اما موقعیت و
شرایطی که باید بپیش می آمد، بوجود نیامده.
این جور حرکتها مستلزم حرکت دولت است و باید نگاه کلان به آن شود.
دانشگاههایی را بوجود بیاورند و بورسیه کنند برای این کار. قضیه بسیار ساده
است، شما نگاه کنید یک کشتی گیر میتواند روی تشک در برابر تمام حریفها و
رقبای جهانی بیاستد و طلا بدست بیاورد، یک بکسور، یک ریاضی دان در المپیاد
و… در خیلی از رشته ها، ولی ما نه، چنین موقعیتی نداریم.
اینكه ایشان فیلم بعدی اش را قرار است با حضور شما بسازد، خبر دارید ماجرا
به چه نحوی است ؟ اصلا با شما صحبت کرده اند یا در حد شایعه است ؟
با خانم “ژولیت بینوش” همکاری داشته باشم، اما وقتی بحث مجوزها از سمت
وزارت ارشاد پیش آمد، دیگر آقای کیارستمی این قضیه را منتفی دانست، زیرا
سینماگران مستقل در واقع داستان خودشان را می نویسند و چون بسیار هنرمند
هستند و سطح دانش و هنرشان از مسئولین به مراتب بالاتر است، این اجازه را
به خودشان می دهند که داستانشان و سینماشان و هنرشان را بی کسب اجازه به
معرض نمایش بگذارند.
و مشی فرهنگی یا سیاست کشور فیلم میسازد، اما آقای کیارستمی آدم سیاسی
نیست، ایشان آدم هنرمندی است. یک آدم هنرمند و آرتیست که تمام دنیا و اروپا
قبولش دارند و واقعا قشنگ نیست که معطل مجوز از وزارت ارشاد شود. ایشان
باید فیلم خودشان را مستقل بسازد. بخاطر همین، وقتی بدون مجوز فیلم ساختن
را یک جرم قلمداد کردند، ایشان هم از ساختنش منصرف شد و رفتند در کشورهای
دیگری مثل ژاپن و شروع کردند به فیلمسازی. به هر حال من خیلی متاسفم که این
فرصت را از دست دادم.
خیلی نتیجه خوبی داد. هم از نظر مردم و هم از نظر خودمان. هر دو راضی
هستیم. از طرفی در حال حاضر، آقای بهمن قبادی یک فیلمی می سازند که خانم
“مونیکا بلوچی” در آن بازی می کنند و از من هم دعوت کردند، که خیلی دوست
داشتم در آن فیلم می بودم، ولی بخاطر اینکه در حال حاضر شرایط مناسب نیست،
نتوانستم در خدمتشان باشم.
از آن معدود بازیگرانی است که به همان شدت که موافق دارد، مخالف هم دارد.
نقدهایی را كه بر بازیهایتان مینویسند پیگیری میکنید ؟
پیدا نمی كرد. سینما با نقد اصلی ترین رشدش را بدست می آورد. دلیل ندارد
همه بازیگر یا سینماگر یا هنرمند باشند. منتقدین بسیار باعث رشد هنر هستند،
بخاطر اینکه از چندین زوایا فیلم را تحلیل می کنند و مسئله فرهنگ را
موشکافی می کنند. من اصولا بخاطر اینکه مثل منتقدین کتاب خوان هستم، با
آنها همراه هستم. چون بی دانش و بی سواد و بی تحصیلات آکادمیک مفتش گران
است. یعنی اصلا منتقد به هنرمندی که سواد ندارد محل نمی گذارد. از این بابت
باید هنرمندی که وارد این عرصه می شود کاملا سواد این کار را داشته باشد و
به مصاف هنرمند دیگر برود و خودش را محک بزند و رشد کند. ولی وقتی دارم از
منتقد حرف می زنم، منظورم منتقدی است که بدون جهت و موضع گیری نقد میكند.
منتقدی که اصولا عاشق سینما و هنر است و کاملا بی طرف اما بسیار تیز و برا
نقد می کند. راجع به منتقدین درجه یک صحبت می کنیم نه منتقد سفارشی و قلم
به مزد.
دارید و در کنار بازی، دکوپاژ و میزان سن می چینید. احساس کردم که حامد
بهداد آسته آسته دارد به سمت کارگردانی میرود و می خواهد پشت دوربین قرار
بگیرد. آیا این فکر و وسوسه را دارید که کارگردانی سینما را مثل بعضی از
بازیگران تجربه کنید یا نه؟
گفتی كه من دکوپاژ و میزان سن را می چینم، این صحت ندارد. در واقع من
دستیار کارگردان هستم، یعنی علاوه بر اینکه دارم کار خودم را می کنم،
دستیاری کارگردان هم می کنم. مثلا در صحنه هایی که کارگردان به من یک مطلبی
را توضیح می دهد و توضیحش برای من ساده تر است و در حوصله من می گنجد،
بلافاصله وارد صحنه می شوم و بچه ها و اوضاع را هماهنگ و منظم میکنم. این
باز از فرط علاقه من به کارگردانی نیست. این از سطح علاقه من به خود موضوعی
به نام سینماست.
اختیار بگذارد، من سریعا این کار را انجام می دهم. من سالهایی را هم که
بازیگر نشده بودم به دیگران می گفتم من بازیگر خوبی هستم و خب خیلی دیر این
باور در دیگران رسوب کرد. اما امیدوارم درباره کارگردانی موضوع کمی دیرتر
طول بکشد. کارگردانی را هم باز به دیگران گفتم که شدنی است، اما باز بسته
به زمانش دارد.
دیدیم. البته فیلم «انتهای خیابان هشتم» توقیف شد و به جشنواره نرسید. یک
مقدار درباره آن صحبت کنید. دومین همکاریتان بعد از «هفت دقیقه تا پاییز»
با علیرضا امینی بود. همچنین در كنار آن، فیلم «سعادت آباد» را از شما
دیدیم با کارگردانی مازیار میری، که احساسم این بود یکی از آن بازیهای
قدرتمند حامد بهداد بود. یعنی به نوعی میشود گفت که همان بازی مسلطی که در
فیلم «گربه ها» داشتید، همان را دنبال کردید و یک بازی قدرتمندی را انجام
دادید و انتظار این بود که برای آن فیلم هم کاندید دریافت سیمرغ باشید. در
مورد همکاری با مازیار میری و علیرضا امینی کمی توضیح دهید؟
فیلم نامهربانی کرده و آن را عمدا ندید گرفته است، در صورتی که من قاطعانه
عرض می کنم که بهترین فیلم مازیار میری تا اینجا، «سعادت آباد» است و براش
آرزوی توفیق بیشتر دارم. آنهم به علت اعتمادی بود که مازیار به من داشت.
من برای کاراکترم روش جدیدی را در نظر داشتم و کمی طول کشید تا آن را جا
بیاندازم. شاید اولین مخالفم خانم لیلا حاتمی بود، ولی در انتها که فیلم را
دید گفتند که حق با تو بود و تو خوب نقش را ایفا کردی و برایش شیوه مناسبی
انتخاب کردیم. در مورد «انتهای خیابان هشتم» هم این را می توانم بگویم که
امیدوارم به این فیلم مجوز نمایش بدهند تا دیده شود و بعد راجع به آن حرف
بزینم.
حرفه ایشان بازی می کنند و یک جمله معروف کلیشه ایی است که می گویند “همه
فیلمهایم را دوست دارم و مثل بچه هایم می مانند” ولی خب تعدادی از هنرمندان
هم هستند که یک فیلمشان را شاخص و یکی را ضعیف می دانند. بزرگترین خوشایند
شما از بازی در کدام فیلمتان بوده و بدترین فیلمتان که چندان از نتیجه کار
راضی نبودید، کدام کار بوده است؟
بخاطر این بود که تازه وارد بودم و هر فیلمی را بازی می کردم و به هر
شرایطی و فیلمنامه ایی تن می دادم، چون می خواستم وارد سینما شوم. بعضی
هایشان هم بخاطر شرایط بد مالی بوده و چاره ایی نداشتم. اما به موازاتش،
فیلمهای بسیار خوبی نیز داشته ام که آن فیلمها را پوشش داده است. از میان
فیلمهای خوبم، همه یشان را دوست دارم و در بحث اینکه برای کدام نقش زحمت
بیشتری کشیده ام، باید بگویم خیلی از نقش هایم را مثل «روز سوم» و «بوتیک»
دوست دارم و فکر می کنم «جرم» بهترینش بوده است.
جلیلوند به جای شما در این فیلم صحبت کرده است. من امروز که با ایشان صحبت
می کردم، گریزی هم به شما زدند. خودتان دوبله فیلم را دیده اید ؟ نظرتان چه
بود؟
صداگذاری در صحنه از بین رفته است. دوبله فقط مخصوص سینمای خارج از کشور،
مثل فیلمهایی که تلویزیون می خرد یا فیلمهایی رسانه ویدئو و نمایش خانگی
است. اما در سینمای فارسی و آنهم فیلمهای آقای کیمیایی، دیگر یک ساختار
لوکس محسوب می شود. یک زیر خاکی و یک عتیقه حساب میشود. به این دلیل که ما
با صدای این بزرگان بزرگ شدیم، مثل آقایان ناصر طهماسب، چنگیز جلیلوند،
منوچهر اسماعیلی، عزت الله مقبلی، خسرو خسروشاهی، رفعت هاشم پور، جلال
مقامی، کسمایی، بهرام زند، نصرالله متقالچی و خیلی های دیگر. اینها برای ما
یک ذوق کودکی و نوجوانی را تداعی می کنند.
مورد علاقه ام شنیده بودم، خیلی دوست داشتم که این اتفاق برای من هم
بیافتد. انگار فکر می کنی که “پل نیومن” تو هستی.
داشتید، گفتی که “هیچکدام فکر نمیکردند که سینمای ما اینقدر افت کند و
جادوی سینما از بین برود. الان آن جادو جایش را داده است به یک فضای
هنرمندانه که سینمای اروپا به سینمای ایران تلقین کرد. در صورتی که ما
سینمای طلایی داشتیم که قهرمان داشت و مخاطب اش را عاشق قهرمان می کرد، اما
الان سینما خالی است و هیچ تخیلی در این نوع از سینما نیست و تماشاگر هیچ
آرزویی را در آن جستجو نمی کند و با یکسری واقعیت هایی مستندگونه احمقانه
مواجه می شود”. نظرت درباره کلیت سینمای ایران همین است؟
هوشنگ گلمکانی “فیلمهای اکران با سینمای ایران متفاوت است”. آنهایی که
اکران می شود، این کمدی های مستحجن و مبتذلی که می خواهد خنده و شادی
مصنوعی را به تماشاگر بدهد و سلیقه تماشاگر را پایین می آورد که خوشبختانه
تماشاگر هم از این فیلمها اشباع شده و حالش بهم می خورد، این سینمای آشغالی
و چندش آور بوگند، جلوی جریان سینمای متعالی تر و رشد یافته تر را گرفته
است. از جهت دیگر، یک سری فیلمها هستند که بدون اتفاق، شبیه سینمای روسیه و
اروپای شرقی است. بدون هیچ اتفاقی سالها می گذرد و باد در علف زار می چرخد
و مبتنی بر یک سری لحظه های شاعرانه و بسیار طولانی و بدون واقعه و حادثه
است. سینمایی که من به آن علاقه داشتم، سینمای گنگستری و وسترن، سنیمای
گلادیاتورها و تاریخی، مثل «بن هور»، «هفت دلاور» و «ده فرمان» و خیلی از
این فیلمهای دهه طلایی سینمای جهان (50 و 60 میلادی) بود. خیلی از منتقدان
سفارشی آمدند، بعضی از فیلمها را بد جلوه دادند. مثل فیلمهای آقای کیمیایی
که چاقو و شمشیرش را به سخره گرفتند، در صورتی که سینما، سینمای قهرمان
پرور بود که یک بخش اش مبتنی بر تخیل بود و یک بخش اش مبتنی به ایجاد رویا و
هیجان. و از طرفی شعر شاعرانه خود سینما که توسط خود دوربین نوشته می شد
را هم نادیده می گرفتند. سینمای خوب آقای تقوایی همینطور، بهترین و
مفیدترین دوره زندگی آقای بیضایی و تقوایی حرام شد و جلوی بسیاری از
فیلمنامه هایشان گرفته شد، در صورتی که آنها توسط اسپانسرهای دولتی و غیر
دولتی باید حمایت می شدند و این اتفاق نیافتاد و در دوران بعد از شصت سالگی
که بر هیچ کس پوشیده نیست که مفیدترین بخش عمر، هر چی که هست، بعد از شصت
سالگی نیست و این خیانتی است که به هنرمند، توسط منتقدان و هنرمندان قلم به
مزد و دروغین شده است. بعضی هایشان فیلمهای خوب آقای کیمیایی که قبل از
انقلاب ساخته شده را به سخره می گیرند، فیلمهایی مثل «رضا موتوری» را.
سینما که اصلی ترین شکل خودش را در دهه چهل و پنجاه بدست آورده بود، با این
کار خواستند بگویند که ما شکل دادیم. منتقدانی را میشناسم که می گویند
مخملباف یا مجید مجیدی به سبب جریان نقدی که ما راه انداخته ایم کارگردان
خوبی هستند. آنها برای اینکه این سینمای دهه شصت و هفتاد را سینمای بهتری
جلوه دهند، سینمای دهه چهل و پنجاه را سرکوب کردند. در صورتی که ما سینمای
بسیار خوبی داشتیم که از بین رفت. مثلا سینمای مرحوم آقای فریدون گله که
خدا رحمتشان کند، لازم بود بعد از انقلاب هم فیلم بسازد. هنرمند می تواند
خودش را با شرایط وفق بدهد. حتی اگر در سینمای بعد از انقلاب محدودیتهایی
وجود داشت، می توانست خودش را با شرایط وفق بدهد و کارش را ادامه دهد و به
عبارت دیگر خدمت فرهنگی خودش را هم به مردمش، هم به فرهنگش، هم به میهنش و
هم به تاریخ معاصرش انجام می داد، که این از خیلی از بهترین و اصیل ترین
هنرمندان و فیلمسازانمان دریغ شد.
بازی نکرده ایم. من آن فیلمهایی را که آنها گفتند سینمای خوبی است، علنا
جواب منفی دادم و آن سینمایی که دوست داشتم بازی کردم.
«به فاصله یک نفس» هستیم. کار با این گروه را به چه شکل می بینید؟ اساسا
موقعی که فیلمنامه را خواندید، چه نکات جالب توجهی برای شما داشت که حضور
در این فیلم را قبول کردید؟
اولشان است، یا به آن صورت مطرح نشده اند. من قبلا زیاد به این کارگردانان
کمک کردم. در حال حاضر من از دهه چهل زندگیم دارم وارد دهه پنجاه زندگیم
می شوم و اگر تا زمانی که در اوج هستم و می توانم این تاثیر را برای آنها
داشته باشم، این کار را نکنم، زمانی که دیگر در اوج و در بورس نیستم، نمی
توانم این تاثیر را برایشان بگذارم. پس مجبور هستم برای این کارگردانان
سرمایه گذاری کنم و توی فیلمهایشان باشم، که حداقل اگر قرار است به شهرت
برسند، یا اگر قرار است وارد بازار کار بشوند، من هم نقشی داشته باشم، تا
در زمان پیری هم بابت خدمتی که کرده ام، بیکار نباشم و از آنها تقاضای کار
کنم، چون مسلما با هنری که من دارم، از آن دسته بازیگرانی نیستم که از بین
بروم، مگر بمیرم. هم اینکار را انجام دهم و هم خدمتی به هم نسلی ها و
دانشجویان دوران خود کرده باشم. من برای خیلی از کارگردان ها این کار را
کرده ام و تصمیم گرفته ام سالی یکبار با کارگردان فیلم اول کار کنم.
فقط منتسب به خودم نمی دانم، گمان می کنم از دستگاه دیگری می آید که به آن
ارادت دارم و اگر اراده آنها نبود، من هم نبودم و این را همه می دانند
منظورم کیست. من خیلی خوشبختم که در شهری بدنیا آمدم که یک خورشیدی در آنجا
سلطنت می کند به اسم امام رضا (ع) و هر آنچه که خوب است از ایشان و فدای
ایشان است و هر آنچه که بد است از جانب من است و سعی می کنم رشدش بدهم و
بهترش بکنم.
اید؟ البته اینطور که در صحبتهایتان گفتید، به نظر آقای کیمیایی در صدر
همیشان است.
بردم. از کار با آقایان ناصر تقوایی، محمد حسین لطیفی، بهمن قبادی، از
همکاری با آقای کیارستمی در فیلمشان که البته روزها و شبهای کوتاهی بود و
جلسات معدود فیلمبرداری بود، ولی از کار با ایشان خیلی لذت بردم. همچنین از
کار با حمید نعمت الله و مازیار میری.
سریالی است که در تلویزیون بازی کردید، شاهد بودیم که بسیار جرع و تعدیل شد
و شاید همان شد که دیگر شما را در تلویزیون ندیدیم. دلیل بازی نکردنتان در
تلویزیون همین بوده است؟
تری محسوب می شود، مگر اینکه سریال خوبی مثل «یک مشت پر عقاب» به من
پیشنهاد شود. اما من سریالهای ساده تری هم بازی کرده ام، مثل سریالی که
مخصوص محرم بود، «آخرین فرستاده» که عاشورایی ها و حسینی ها و بچه الم کش
ها خیلی دعایم کردند و ان شاالله اگر فرصتی باشد در خدمت چنین فیلمهای
مذهبی و تاریخی هم خواهم بود. قرار بود برای فیلم آقای احمدرضا درویش کار
کنم که آقای قلی پور شرایط مالیش را فراهم نکرد و خیلی غصه خوردم، دوست
داشتم یکی از نقشهای فیلم آقای درویش که موضوعش راجع به امام حسین و عاشورا
است را بازی کنم که شرایط مالی اش متاسفانه برای بازیگر بسیار بسیار بد
بود. اگرچه که بعدش پشیمان شدم و فقط بخاطر احترام به آن واقع یک روز سر
صحنه رفتم و دستیاری کردم تا به دعوت آن دستگاه بی احترامی نکرده باشم.
سینمانگار: چه کاراکتری بوده که شما تجربه نکرده اید و دوست دارید در آن نقش هم بازی کنید؟
نقشها را بازی کنم، منوط بر پژوهش و تحقیق است. به هر حال در سینمای ما
ژانر وجود ندارد. بیشترین صدمه ایی که فیلمسازان ما می خورند به علت عدم
وجود ژانر در سینما است. مثلا ما ژانر اکشن نداریم، یا تاریخی یا سیاسی یا
ژانر فیلم کودکان. یک سری فیلمهاست با یکسری موضوعیتهای از پیش تعیین شده
که فقط آنها اجازه دارند ساخته بشوند. بخاطر همین فیلمساز دچار خشم میشود و
بصورت زیر زمینی فیلم می سازد. بدون مجوز، یکسری فلیمهای مستقل می سازد و
در کارش تنش دیده می شود. ولی کارگردانی که کارش ساخت فیلم اکشن است، اگر
امکانات کارش به وی داده بشود، اصولا هنرمند گزنده و خطرناکی محسوب نمی
شود. من یکی از ژانرهایی که دوست دارم تجربه کنم همین ژانر اکشن است. و
دیگری یک تاریخی- مذهبی و یک تاریخی که منحصر به کشورم ایران است، که
امیدوارم شرایط اش فراهم شود.
می کنید فیلمها را ؟ کارگردان یا بازیگری هست که کارهایش را دنبال کنی و
بخواهی چیزی از وی یاد بگیری و الگویت باشد؟
کنیم و فیلمهای روز را پیگیری میکنم. من خودم کوزه گرم و از کوزه شکسته آب
می خورم. ولی بله، بازیگران و کارگردان و فیلمهای مورد علاقه دارم.
“جک نیکلسون” را دوست دارم، و از نسل فعلی، “نیکول کیدمن” یا “ناتالی
پورتمن” و “کایرا نایتلی” را. از “دنزل واشنگتون” خیلی خوشم می آید و
همچنین کار “دنیل دی لوئیس. از “مت دیمون” بدم نمی آید، کار “کوین اسپیسی”
را دوست دارم و فیلم «قوی سیاه» را هم خوشم آمد.
آمد و البته زمانی هم برای بهرام رادان یا مهناز افشار و دیگران بوجود آمد.
به نظرتان اینها ازکجا آب می خورد که این بحث ها برای هنرپیشه های ما
بوجود می آید ؟ انتظارتان از مسئولین امر برای جلوگیری و پیگیری افرادی که
این شایعات را در سطح جامعه رواج می دهند چیست؟
شما مصاحبه کنم قدر می دانم و خدا را شکر می کنم و قصد شکایت ندارم، چون
اتفاقی نیافتاده است. قضیه را واضح عرض می کنم که ما شب جایی بودیم و برف
می آمد، تصمیم گرفتم که بروم بیرون و از هوا لذت ببرم و در ماشین خودم بودم
که یکی از دوستان نسبت به من در یک گفتگو دچار یک سوء تفاهمی شد که من آن
را برطرف کردم. من فکر می کنم باید برخوردم را کمی مهربانتر کنم. گاهی
اوقات فکر میکنم خدای ناکرده با تند گویی و تیز گویی دیگران را ناراحت می
کنم و گمان می کنم باید کمی صحیح تر با مردم صحبت کنم و شان هنرمندانه ام
را نادیده نگیرم و فکر نکنم که یک فردی در خیابان هستم، گرچه که بسیار سخت
است و من دوست دارم مثل مردم عادی زندگی کنم و این کار را به راحتی انجام
میدهم و من هرگز در نقابم فرو نمی روم. من آزادانه زندگی می کنم و لذت می
برم و فکر میکنم باید رفتار خودم را اصلاح کنم. کاملا تقصیر را از خودم می
دانم.
گروهش در وزارت ارشاد گذشت. نتیجه و عملکرد اینها را در قیاس با دوره های
قبلی به چه شکل می بینید و کلا آینده سینمای ایران را با شرایط فعلی چگونه
می بینید؟
در دست هنرمندان اصیل سینما قرار بگیرد. و در ضمن در خانه سینما هنرمندان
اصیلش راس کار نیستند و سینماگران نسل دو و چهارش دارن آنجا فعالیت می کنند
که سرشار از امیال شخصی و آدمهای جوان و تنش زایی هستند و آدم درجه یک
هایمان در واقع خانه نشین شده اند و خیلی از آنهایی که در خانه سینما
هستند، نصفشان صلاحیت مدیریت ندارند. خیلی ها که قبلا کار می کردند باید از
خانه هایشان بیرون بیایند و لطف کنند شال و کلاه کنند برگردند سرکارشان و
رسیدگی کنند به امور سینما در خانه سینما. در مورد وزارت ارشاد هم به نظرم
اینجوری است که جریان سینما بدتر از قبل نیست. یعنی تلاش شده که بدتر نشود.
حداقلش این است که امسال جشنواره فجر وقت بیشتری به سنیماگرانش گذاشته
است. کما اینکه نصفی از فیلمهای جشنواره فیلمهای بسیار مستهجن و پیش پا
افتاده ایی بودند و بعضی هاش هم خب بد نبود. انشالله سال آینده خود آقای
شمقدری شرایطی را فراهم کنند که فیلمهای خیلی خیلی بهتری به جشنواره راه
پیدا کنند. اوضاع را خیلی بد پیش بینی نمی کنم.
سطح پایین صحبت کردید. چه کسی مسئول است؟ سالهای سال است که منتقدین ما
اضهار می کنند که سینمای آبگوشتی و سخیف قبل از انقلاب برگشته، یا حتی بعضی
از منتقدان می گویند که بسیار بدتر از قبل از انقلاب شده است. به نظر شما
چه کسی مسئول این وضعیت است و کیست که باید جلوی این اوضاع و احوال را
بگیرد که چنین فیلمهایی ساخته نشود ؟ چون می بینیم سازندگان این گونه
فیلمها اتفاقا اکران را در دست میگیرند.
شما. فقط یکم مردتر از من و شما باید به میدان برود تا با تلاش و فعالیت
اجتماعی عرصه را برای سینمای مستقل باز کند. اگر آزادی به سینمای مستقل
داده شود، آنوقت معلوم میشود که سینمای مستهجن جایی ندارد. من نمیگویم این
نوع سینما باید از بین برود، ولی آنها میگویند این سینمای مستقل باید از
بین برود. آنها حیات سینمای مستقل و درجه یک و فرهنگی و سینمای ناب را به
خطر انداخته اند. ولی سینماگر ناب و هنرمند درجه یک، هرگز آن سینما را به
خطر نمی اندازد، چون آن مخاطب خودش را دارد. این سینما آزاد و باب باشد، هر
کس هر فیلمی را که دلش می خواهد برود ببیند. من فکر می کنم مشاورین فرهنگی
ضعیفی داریم. آنها باید مشاوره بدهند و ذهن مسئولین را نسبت به سینما روشن
کنند. البته ذهن مسئولین نسبت به سینما روشن هست، اما عملیاتی باید وارد
صحنه شوند. خیلی از فیلمها، فیلمهای سفارشی هستند که ما را یاد سینمای
روسیه می اندازد. این نوع سینما خودش فراموش و حذف می شود. مسئولین الان
بهترین دورانی را دارند که بتوانند از خودشان خاطره ایی به جا بگذارند و
الان اختیار در دستشان است. ما الان چشممان و امیدمان به دست آنهاست که
آنها کاری بکنند، چون قدرت و اختیار در دست آنهاست و فقط آنها میتوانند این
فضا را ایجاد کنند و اگر آنها یادشان بیاید که همه ما یک روز رفتنی
هستیم، حتما این روز را برای ما هموار می کنند تا ما روز به روز کارهای
بهتری را ارئه بدهیم و از اینی که امروز هستیم آبرودارتر و پرافتخارتر
شویم.
کنند که به وضع سینماگران برسید، به وضع پیشکسوتان سینما و هنر برسید. ما
هر سال شاهد آن هستیم که تعدادی از سینماگران ما، از بازیگر گرفته تا
کارگردان و عوامل پشت صحنه، در یک غربت و تنهایی خودشان از دنیا می روند و
مسئولان تنها در مراسمهای درگذشت این افراد حاضر می شوند و عکس یادگاری می
اندازند و باز این پروسه دارد تکرار می شود. نظر شخصی خود شما در این باره
چیست؟ به نظرتان مشکلات اصلی سینماگران کشورمان چیست؟
اگر صنف سینماگران را داشتیم و این صنف در دست کسانی بود که مثل خانه سینما
نخواهند حکومت شخصی راه بیاندازند، اگر صنف داشتیم و زیر چتر تعاونی
خودمان حق حیات پیدا می کردیم، شاید این اتفاقات نمی افتاد و هنرمندان ما
بدون خانه و بدون نان شب سر نمیگذاشتند و فردا دیگر خبری از آنها نباشد. از
طرفی باز هم میگویم هنر و فرهنگ همیشه در طول تاریخ مورد مزمت بوده است و
پدیده و موجود بی کس و کاری بوده و هرگز آنطور که باید و شاید حمایت نشده
است و من فکر می کنم که این در طالع و سرنوشت ما است. متاسفانه پدران ما
آدمهای تنبلی هستند و آنطور که باید برای فرزندانشان زحمت نکشیده اند، ما
هم این تنبلی را از آنها به ارث برده ایم و آنطوری که باید آیندیمان را
نساخته ایم.
فوتبال و والیبال هنرمندان شرکت کرده اید. اساسا به نظرت یک هنرپیشه باید
ورزش را جزء کار و زندگی اش کند یا نه؟
هر جای دنیا که هستند و انشالله همه به آرزوهای خوبشان برسند و همه طعم
خوش خوشبختی و شادی را بچشند.

زندگی؛ چیزی نیست، که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود...(سهراب سپهری)